امروز از مسجد به سنگر غواصان شهید نقل مکان کردیم این دومین اسباب کشی ماست و هر سه مکان دوست داشتنی و نورانی اول موسسه مهدویت دوم مسجد قائم عج و حالا مجاورت با سنگر شهدا... وقت بیرون آمدن از مسجد خادم و همسرش برای کمک و بدرقه آمده بودند خادم دوبار آمد حلالیت گرفت: "پای من لب گوره من آفتاب لب بومم حلال کنین اگه بداخلاقی کردم بی‌حوصلگی کردم حرفی زدم ما رفتنی هستیم ببخشین مارو حلال کنین..." و همسرش پای ماشین : "چه خوب بود اینجا بودین کاش میموندین و ادامه میدادین دلمون تنگ میشه کاش ماروهم جای جدید ببرین هرروز دلم خوش بود میومدم سر میزدم حالا چکار کنم بازم بیاین اینجا مارو فراموش نکنین و..." به همسر خادم گفتم طوری بدرقه میکنین که گویی سفر آخرت میرویم ما که همین دوروبر هستیم و همیشه زحمت دادیم و خواهیم داد خندید و گفت"اینکار خیلی کار خوبی بود حیف شد بردین جای دیگه" دلم سوخت... چرایش را نمی‌دانم اما اقشار ضعیف این جامعه همیشه خود را بدهکار می‌دانند! ف. حاجی وثوق @ghalamzann