آبرومندانِ نیازمند با مادرش آمده کمک تا اقلام نیازمندان بسته بندی شوند، وسط کار می‌گوید خانوم من میخواهم برای عیدغدیر برای بچه های نیازمند هدیه درست کنم تا ببرید برایشان، میگویم چه عالی... بعد به مادرش می‌گوید باید پارچه بخریم تا من بتوانم هدیه درست کنم مادرش آرام می‌گوید حالا باشد برای بعد، دخترک با لجاجت می‌گوید نه برای عید غدیر میخواهم مادرش دوباره آرام می‌گوید تو که شرایط را میدانی اصرار نکن دخترک صدایش را بالاتر می‌برد می‌گویم داداش برایم بگیرد باز مادر آرام می‌گوید میدانی که داداش خیلی وقته که بیکار است دخترک می‌گوید بابا... مادر نجوا می‌کند بابا که تاکسی تلفنی شان همه بیکارند، دخترک با خشم می‌گوید اما من میخواهم.. مادر می‌گوید ببین در قلکت هست بردار، دخترک فریاد می‌زند قلکم را که خودت خالی کردی...! مادر سرش را پایین می اندازد و من انگار که گفتگویشان را اصلا نشنیده ام... اما وقت خداحافظی به دخترک می‌گویم قرار است پارچه های اضافه را بیاوریم با هم چیزی درست کنیم، ذوق میکند و می‌خندد... غرض، دخترک و پارچه و این چیزها نبود، خواستم بگویم حواسمان به خانواده های آبرومند اطرافمان بیشتر باشد نیازمند لزوما کسی نیست که بی خانمان و سیه چرده باشد و لباس پاره بر تن، گاهی نیازمند همان آبرومندیست که مقابل ساده ترین خواسته ی فرزندش مستاصل و دست بسته مانده باشد، هوایشان را آبرومندانه داشته باشیم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann