✓ مردی بود بنام سرور که از کودکی گنگ بود و قدرت سخن گفتن نداشت. به مرز سیزده یا چهارده سالگی رسیده بود که پدرش دست او را گرفت و نزد سومین نایب‌خاص، جناب حسین بن روح آورد و از او درخواست کرد که از حضرت مهدی (عجل الله فرجه) تقاضا کند که خود آن گرامی، شفای زبان او را از خدا بخواهد. |•° جناب حسین بن روح پس از اندکی به آنان گفت: اِنَّکم أمَرتَکُم بالخروجِ الی الحائر. یعنی ← حضرت مهدی (علیه السلام) به شما دستور داده است که به مرقد مطهر امام حسین (علیه السلام) بروید. √ آن جوان گنگ را پدرش به همراه عمویش به کربلا آوردند و پس از زیارت مرقد منور پیشوای شهیدان، پدر و عمویش او را بنام صدا کردند و گفتند: سرور! که بناگاه با زبانی فصیح و گشاده گفت:لبیک! سرور گفت:آری! پدر جان! [۱] با اینکه حضرت مهدی (علیه السلام) می‌توانست خودش دعا کند و بی درنگ شفا بخشد، اما دلها را متوجه کربلا ساخت. |•° در روایت صحیح آمده است که: "خداوند، سرزمین‌ها و مکانهای مقدسی دارد که دوست می‌دارد در آنجا خوانده شود... و از جمله آنها کنار قبر منور حسین (علیه السلام) است." 📚منبع: ۱. غیبت شیخ طوسی، ص ۱۸۸ و بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۲۳ ┈┈•✾🌸✾•┈┈ @ghalbefarhangishahr