💚 پدر به علی اکبر گفت که پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو ..! و او راه رفت. چه می‌گویم؟ راه نرفت. ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه میرود؟ چطور بگویم؟ طاووس خیلی کم دارد. اصلا گمان نکن که سرو، پای راه رفتن داشته باشد! نه، پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد‌ ... و حسین سر بر آسمان بلند کرد و گفت شاهد باشد خدای من ...! جوانی را به میدان می‌فرستم که شبیه ترین خلق به پیامبر توست در صورت، در سیرت، در کردار، در گفتار و رفتار .. تو شاهدی خدای من که ما هر بار برای پیامبر دلتنگ میشدیم، هر بار جای خالی پیامبر، جانمان را به لب می رساند به او نگاه می کردیم ... 💚💚💚 📚 از کتاب [پدر، عشق و پسر .. ] ✍🏻 سیدمهدی‌شجاعی 🖤 @ghalbeziba313 🖤