🌙 آرام در کوچه راه میرفت و فرشتگان، خود خاک زیر پایش شده بودند... • به سمت مسجد میرفت، مسجدی که پس از پیامبر، محل تجمع کفر آمیز مردم شده بود... •میرفت تا برای مردم سخن بگوید، تا آنان را از خواب غفلت بیدار کند... • اما خود میدانست که این مردم، خود این خواب را انتخاب کرده اند. •/قدم در مسجد گذاشت... •/نفس در سینه همگان حبس شد... •/ ستون های مسجد، خود به جای مردمان بی غیرت و پوست بر استخوان از شرم زانو زدند و سلامش دادند... •/دقایقی به سکوت گذشت و یکباره بانو آه کشیدند... •/صدای ناله و ضجه از هر چه در مسجد بود برخاست.... ♡ لب به سخن گشود و خدا خود، در کلامش تجلی کرد.♡ 🖤 @ghalbeziba313 🖤