بی قراری و نالهٔ امام صادق علیهالسلام در غیبت امام زمان ارواحنا فداه
سُدیر صیرفی میگوید: من و مُفضّل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب به محضر آقایمان حضرت صادق علیه السلام شرفیاب شدیم. دیدیم حضرت بر روی خاک نشسته و لباسی که از مو بافته شده و طوقدار و بیگریبان بود، پوشیده است و مانند فرزند مرده جگرسوخته گریه میکند. آثار حزن و اندوه از گونه و رخسارش آشکار، و اشک کاسه چشمهایش را پر کرده بود و میفرمود:
«سَیِّدِی! غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقَادِی، وَضَیَّقَتْ عَلَیَّ مِهَادِی، وَابْتَزَّتْ مِنِّی رَاحَةَ فُؤَادِی. سَیِّدِی! غَیْبَتُکَ أَوْصَلَتْ مُصَابِی بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ، وَفَقْدُ الْوَاحِدِ بَعْدَ الْوَاحِدِ یَفْنِی الْجَمْعَ وَالْعَدَدَ ...؛
ای آقای من! غیبت (دوری) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامش و راحت دلم را ربوده است. آقای من! غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهای دردناک ابدی پیوسته، و از دستدادن یکی پس از دیگری، جمع و عدد را فانی میسازد. پس احساس نمیکنم به اشکی که در چشمم خشک میگردد و ناله ای که در سینهام آرام میگیرد، مگر آن که مصائب بزرگتر و دلخراشتر و پیشامدهای سختتر و ناشناختهتر در برابر دیدهام مجسّم میشود.»