لا تَقُلْ ذا مَکسَبٍ یزْری فَقَصْدُ النّاسِ ازْری‏ انْتَ مَا اسْتَغْنَیتَ عَنْ غَیرِک اعْلَی النّاسِ قَدْرا می‌فرماید: اگر دلت می‌خواهد آزاد زندگی کنی، مثل بندگان و بردگان زحمت بکش، کار کن، رنج بکش و چشم از مال فرزندان آدم (عموماً، هر که می‌خواهد باشد، ولو حاتم طائی باشد) ببند. یعنی نمی‌گویم چشم طمع از مال مردم پست و دنیّ ببند؛ حتی چشم طمع ببند از مال مردم سخیّ با جود و کرم مثل حاتم طائی. بعد می‌گوید بعضی از افراد وقتی برخی از شغلها به آنها پیشنهاد می‌شود، می‌گویند این شغل دون شأن من است، پست است. مثلاً می‌گویی کارگری کن، بیل بزن، می‌گوید این کار پستی است؛ حمّالی کن، می‌گوید پست است. می‌فرماید: هر کاری، هرچه هم که تو آن را پست گمان کنی، پست‏‌تر از اینکه دست طمعت پیش دیگری دراز باشد نیست. لا تَقُلْ ذا مَکسَبٍ یزْری فَقَصْدُ النّاسِ ازْری‏ ← چیزی از این پست‏تر نیست که تو به قصد مردم بروی، به این قصد بروی که از مردم چیزی بگیری. انْتَ مَا اسْتَغْنَیتَ عَنْ غَیرِک اعْلَی النّاسِ قَدْرا ← تو همین مقدار که از دیگران بی‌نیاز باشی، از همه مردم برتر هستی. به نظرم در سخنان جاحظ [۱] بود دیدم یا یکی دیگر از علمای اهل تسنن که اهل ادب است، می‌گوید: «در میان سخنان علی علیه السلام نُه سخن است که در دنیا نظیر ندارد.» از میان آن نه سخن سه سخنش مربوط به بحث ماست. می‌فرماید: احْتَجْ الی‏ مَنْ شِئْتَ تَکنْ اسیرَهُ، اسْتَغْنِ عَنْ مَنْ شِئْتَ تَکنْ نَظیرَهُ، احْسِنْ الی‏ مَنْ شِئْتَ تَکنْ امیرَهُ‏ [۲]. یعنی نیازمند هر کسی می‌خواهی باش؛ اما بدان اگر نیازمند کسی شدی تو برده او هستی؛ بی‌نیاز باش از هر که دلت می‌خواهد، مثل او هستی؛ نیکی کن به هر که دلت می‌خواهد، تو امیر او هستی. پس نیازمندی به افراد دیگر نوعی رقّیت و بردگی است؛ اما چه جور بردگی است؟ بردگی تن است؟ نه، بردگی روح است، بردگی معنوی است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- جاحظ خودش فوق العاده مرد بلیغی است و انصافاً مرد سخن است و فوق العاده برای مقام سخن علی علیه السلام احترام قائل است و حرف‌های عجیبی هم می‌زند. ۲- غررالحکم چاپ دانشگاه تهران، ج ۲ / ص ۵۸۴