باید آنقدر تمرین کنى و خویشتن را عادت دهى تا خلق و خوى تو گردد. فقره «نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِی الْحَقِّ» اشاره به این است که هر کار مثبتى با مشکلات و موانعى روبه روست. هرگاه انسان صبر و استقامت بر حق نداشته باشد، هرگز نمى تواند به آن دست یابد. چیدن یک گل بدون تحمل نیش خار میسر نیست و برداشتن اندکى عسل از کندو غالباً با نیش زنبور همراه است. اگر استقامت در برابر مشکلات نباشد هیچ هدف مقدّسى به انجام نمى رسد. در اینجا سزاوار است به اشعار پرمعنایى که ابوالاسود سروده است توجّه کنیم: تَعَوّدُت مَسَّ الضُّرِّ حَتّى أَلَفْتُهُ * وَأَسْلَمَنی طُولُ الْبَلاءِ إلَى الصَّبْرِ وَ وَسَّعَ صَدْری لِلاَْذى کَثْرَةُ الاَْذى * وَکانَ قَدیماً قَدْ یَضیقُ بِهِ صَدْری إذا أَنَا لَمْ أَقْبَلْ مِنَ الدَّهْرِ کُلَّ ما * أُلاقیهِ مِنْهُ طالَ عَتْبی عَلَى الدَّهْرِ من خود را به درد و رنج ها عادت دادم تا به آن انس گرفتم و ادامه مشکلات مرا به صبر عادت داد. فزونى رنج ها سینه مرا براى تحمل رنج گشاده ساخت، هرچند در گذشته در برابر آن تنگى سینه احساس مى کردم. (من فکر مى کنم) اگر من همه حوادث جهان را (از تلخ و شیرین نپذیرم، پیوسته باید دنیا را سرزنش کنم.(۱۱)  نکته ها احتیاط در موارد مشکوک یکى از اصول مسلم مذهب ماست که در بعضى از موارد واجب و گاه مستحب است. ریشه احتیاط، حکم عقل است که در علم اصول به عنوان دفع ضرر محتمل است که در وجوب آن به طور مطلق یا با بعضى قیود و شروط بحث است. عقل حکم مى کند که زیان هاى احتمالى را از خود دور کنیم. قابل توجّه اینکه همین مسأله در علم کلام و عقاید به عنوان پایه تحقیق در مسائل مذهبى و مبدأ و معاد شناخته شده و تحقیق درباره وجود خدا و معرفة الله را بر همین اساس مى گذارند که ترک تحقیق احتمال ضررهاى عظیمى را در پى دارد. به همین دلیل عقل حکم مى کند که فرد به تحقیق بپردازد. امام(علیه السلام) در تعبیرى که در این فقره داشت این اصل را کاملا مستدل ساخت و بعد از آنکه به فرزندش دستور فرمود از مسیرهایى که خوف ضلالت در آن است بپرهیزد، زیرا پرهیز در این گونه موارد بهتر از آن است که انسان گرفتار حوادث هولناک و وحشتناک شود. اصولا احتیاط اگر به افراط نکشد در همه جا و همه چیز ـ خواه در امور معنوى و یا امور مادى ـ کارى عاقلانه و منطقى است.    ۲. راه دستیابى به فضایل اخلاقى جمله «وَعَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَکْرُوهِ» اشاره به یک اصل مهم اخلاقى است و آن اینکه انسان هایى که تربیت اخلاقى نشده اند در آغاز کار پذیرش اصول اخلاق براى آنها آسان نیست و باید آن را بر نفس خود تحمیل کنند و پیوسته تکرار نمایند. این فعل مکرر سبب مى شود که آن امر اخلاقى به صورت عادت در آید و ادامه این عادت سبب مى شود که به صورت ملکه نفسانى ظاهر گردد; یعنى تدریجاً در درون عمق جان انسان نفوذ کند و روح را به رنگ خود در آورد. حدیث «الخَیْرُ عَادَةٌ» و حدیث «العَادَةُ طَبْعٌ ثَان» که در غررالحکم در لا به لاى کلام امیر  مؤمنان على(علیه السلام) آمده، اشاره به همین معناست. تفاوت تصبّر با صبر این است که شخص صبور واقعاً اهل صبر است; اما تصبر در مورد کسى است که هنوز اهل صبر نشده و خود را به آن وادار مى کند. اصولا بسیارى از فضایل اخلاقى است که جز با ریاضت نفس و عادت دادن خویش حاصل نمى گردد و از آنجا که صبر (استقامت در برابر مشکلات) خمیرمایه تمام پیروزى هاست و طبق بعضى از روایات صبر نسبت به ایمان همچون سر است نسبت به تن، باید به هر قیمتى است آن را به دست آورد و به گفته شاعر: صبر را با حق قرین کرد اى فلان * آخر و العصر را آگه بخوان صد هزاران کیمیا حق آفرید *** کیمیایى همچو صبر آدم ندید   پاورقی : ۱ . بقره، آيه ۸۶ . ۲ . اسراء، آيه ۳۶. ۳ . بقره، آيه ۱۶۹. ۴ . مائده، آيه ۱۰۵. ۵ . بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۵۹، ح ۷. ۶ . کافى، ج ۱، ص ۶۸، ح ۱۰. ۷ . کافى، ج ۵، ص ۵۸، ح ۱۰. ۸ . «خض» صيغه امر از ريشه «خوض» بر وزن «حوض» گرفته شده که در اصل به معناى وارد شدن تدريجى در آب است. سپس به عنوان کنايه به معناى ورود يا شروع به کارها آمده است. ۹ . «غمرات» جمع «غمرة» بر وزن «ضربة» در اصل از غمر به معناى از بين بردن اثر چيزى گرفته شده سپس به آب زيادى که تمام چهره چيزى را مى پوشاند و پيش مى رود، «غمرة» و «غامر» گفته شده و بعد از آن به گرفتارى هاى شديد و جهل و نادانى فراگير که انسان را در خود فرو مى برد اطلاق شده است و «غمرات الموت» به معناى شدايد حالت مرگ است. ۱۰ . «تصبّر» از ريشه «صبر» به معناى خود را به شکيبايى واداشتن و خويشتن دارى کردن است و تفاوت آن با صبر اين است که شخص صبور واقعاً اهل صبر است اما تصبر در مورد کسى است که هنوز اهل صبر نشده و خود را به آن وادار مى کند. ۱۱ . معجم الادباء، ج ۱۲، ص ۳۸ به نقل شرح نهج البلاغه علاّمه تسترى، ج ۸، ص ۳۸۱.