🕛 تا نیمه شب بیدار نشستم و فکر کردم. ناگهان نقشه‏ای در ذهنم مجسم شد؛ با خود گفتم این مرد امشب مست است و متوجه وقت نیست، اگر الآن آواز اذان را بشنود خیال می‌کند صبح است و زن را رها خواهد کرد و زن قبل از آنکه شب به آخر برسد می‌تواند به خانه خود برگردد. فوراً رفتم به مسجد و از بالای مناره فریاد را بلند کردم. ضمناً مراقب کوچه و خیابان بودم ببینم آن زن آزاد می‌شود یا نه. ناگهان دیدم فوج سربازهای سواره و پیاده به خیابانها ریختند و همه می‌پرسیدند این کسی که در این وقت شب اذان گفت کیست؟ من ضمن اینکه سخت وحشت 😨 کردم، خودم را معرفی کردم و گفتم من بودم که اذان گفتم. گفتند زود بیا پایین که خلیفه تو را خواسته است. مرا نزد خلیفه بردند. دیدم خلیفه نشسته منتظر من است. از من پرسید چرا این وقتِ شب اذان گفتی؟ جریان را از اول تا آخر برایش نقل کردم. همان جا دستور داد آن افسر را با آن زن حاضر کنند. آنها را حاضر کردند. پس از بازپرسی مختصری دستور قتل آن افسر را داد. آن زن را هم به خانه نزد شوهرش فرستاد و تأکید کرد که شوهر او را مؤاخذه نکند و از او به خوبی نگهداری کند؛ زیرا نزد خلیفه مسلّم شده که زن بی‏تقصیر بوده است. آنگاه معتضد به من دستور داد هر موقع به چنین مظالمی برخوردی همین برنامه ابتکاری را اجرا کن، من رسیدگی می‌کنم. این خبر در میان مردم منتشر شد. از آن به بعد اینها از من کاملا حساب می‌برند. این بود که تا من به این افسرِ مدیون فرمان دادم فوراً اطاعت کرد.»[1] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱] . یکی از مصائبی که سیاستگران اموی و عباسی و سایر حکمرانان کشورهای اسلامی برای جهان اسلام به وجود آوردند، دامن زدن به آتش تعصبات قومی و نژادی بود. - چنانکه می‌دانیم، اسلام با این تعصبات به مبارزه برخاست و بر آنها فائق گشت. اسلام به طور اعجازآمیزی اقوام و ملل و نژادهای مختلف از عرب و ایرانی و ترك و رومی و هندی و غیره را زیر پرچم یك فكر و عقیده درآورد. اسلام با اجرای اصل «یا أَیُّهَا اَلنّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّهِ أَتْقاكُمْ» به عالیترین و شریفترین آرزوی بشر جامه ی عمل پوشید. اما سیاستگران اموی و عباسی و همچنین امرا و حكمرانان جاه طلب دیگر كه در گوشه و كنار قد برافراشتند از نو این آتش را شعله ور كردند و «شعوبی گری» را رایج ساختند. جالب توجه این است كه خود آن سیاستگران و افراد ذی نفع در این جریانها، كه سلسله جنبان این گونه احساسات احمقانه هستند، هیچ گونه علاقه و تعصبی ندارند و در دل خود به كوته فكرانی كه به دام آنها می افتند می خندند. در تاریخ اسلام دو جریان تاریك و روشن، زشت و زیبا، در كنار یكدیگر به چشم می خورد. یكی تعصبات تیره و تاریك شعوبی گری و نژادپرستی كه دستگاههای سیاسی و مراكز وابسته به آنها آتشش را شعله ور می كردند. دیگر احساسات برادرانه و صمیمانه میان اقوام و ملل گوناگون و رنگها و نژادها و زبانهای مختلف كه در محیطهای علمی و فرهنگی و حوزه های درسی و همچنین در محیطهای دینی از مساجد و معابد و مشاهد و محیطهای عادی عمومی زندگی مردم مسلمان حكمفرما بود. با همه‌ی نیرنگهایی كه دستگاههای سیاسی به منظور ایجاد تفرقه و تشتت به كار می بردند روحانیت و معنویت اسلام بر همه ی آنها غلبه داشت؛ سفید و سیاه، عرب و ایرانی و ترك و هندی، بدون احساس بیگانگی، در حوزه های علمی و صفوف نمازها و لشكركشیهای مذهبی و مجامع دیگر كنار هم قرار می گرفتند و به چشم برادر به هم می نگریستند. در دو سه قرن اخیر استعمارگران غربی با نقشه های وسیع و صرف پولهای هنگفت برنامه‌ی آتش افروزی تعصبات نژادی و ملی را در ممالك اسلامی به مرحله ی اجرا گذاشته اند و متأسفانه تا حد زیادی در كار خود توفیق یافته اند. آنها ملل اسلامی را به موهوماتی در این زمینه سرگرم كرده و خود با خیالی آسوده به چپاول و غارت سرمایه های مادی و معنوی آنها پرداخته اند. چه كتابها كه به دست افرادی خام یا خائن به همین منظور تألیف شده و می شود و چه پستها و مقامات كه به پاداش این خدمت به افرادی داده شده است. امروز بر هر مسلمانی واجب است كه چشم باز كند و به سهم خود بكوشد تا دیوارهای تفرقه را كه با سوء نیت به دست سیاستگران قدیم و جدید ساخته شده است، به هر شكل و صورت، خراب و نابود كند و هرگز گرد این گونه خیالات و اوهام نگردد. بداند كه هیچ قومیت و ملیتی نه سبب شرافت و افتخار است و نه موجب ننگ و عار. [۲] . ظُهرالاسلام، ج 1/ ص 32 و 33. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────