3. مردمی که دافعه دارند؛ اما جاذبه ندارند، دشمن سازند اما دوست ساز نیستند.
اینها نیز افراد ناقصی هستند، و این دلیل بر این است که فاقد خصایل مثبت انسانی میباشند زیرا اگر از خصایل انسانی بهرهمند بودند گروهی ولو عده قلیلی طرفدار و علاقهمند داشتند؛ زیرا در میان مردم همواره آدم خوب وجود دارد هر چند عددشان کم باشد. اگر همه مردم باطل و ستم پیشه بودند این دشمنیها دلیل حقیقت و عدالت بود؛ اما هیچ وقت همه مردم بد نیستند، همچنانکه در هیچ زمانی همه مردم خوب نیستند.
قهراً کسی که همه دشمن او هستند، خرابی از ناحیه خود اوست والّا چگونه ممکن است در روح انسان خوبیها وجود داشته باشد و هیچ دوستی نداشته باشد.
این گونه اشخاص در وجودشان جهات مثبت وجود ندارد حتی در جهات شقاوت.
وجود اینها سرتاسر تلخ است و برای همه هم تلخ است. چیزی که لااقل برای بعضیها شیرین باشد [در آن] وجود ندارد.
علی علیه السلام میفرماید:
اعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکتِسابِ الْاخْوانِ وَ اعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنْهُمْ [¹].
ناتوانترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از آن ناتوانتر آن که دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.
4. مردمی که هم جاذبه دارند و هم دافعه. انسانهای با مسلک که در راه عقیده و مسلک خود فعالیت میکنند، گروههایی را به سوی خود میکشند، در دلهایی به عنوان محبوب و مراد جای میگیرند و گروههایی را هم از خود دفع میکنند و میرانند؛ هم دوست سازند و هم دشمن ساز؛ هم موافقپرور و هم مخالفپرور.
اینها نیز چندگونهاند؛ زیرا گاهی جاذبه و دافعه هر دو قوی است و گاهی هر دو ضعیف و گاهی باتفاوت. افراد باشخصیت آنهایی هستند که جاذبه و دافعهشان هر دو قوی باشد، و این بستگی دارد به اینکه پایگاههای مثبت و پایگاههای منفی در روح آنها چه اندازه نیرومند باشد.
البته قوّت نیز مراتب دارد تا میرسد به جایی که دوستانِ مجذوب، جان را فدا میکنند و در راه او از خود میگذرند و دشمنان هم آنقدر سرسخت میشوند که جان خود را در این راه از کف میدهند، و تا آنجا قوّت میگیرند که حتی بعد از مرگ قرنها جذب و دفعشان در روحها کارگر واقع میشود و سطح وسیعی را اشغال میکند.
و این جذب و دفعهای سه بعدی، از مختصات اولیاست، همچنانکه دعوتهای سه بعدی مخصوص سلسله پیامبران است [²]
از طرفی باید دید چه عناصری را جذب و چه عناصری را دفع میکنند.
مثلاً گاهی عنصر دانا را جذب و عنصر نادان را دفع [میکنند] و گاهی برعکس است.
گاهی عناصر شریف و نجیب را جذب و عناصر پلید و خبیث را دفع [میکنند] و گاهی بر عکس است. لهذا دوستان و دشمنان، مجذوبین و مطرودین هر کسی دلیل قاطعی بر ماهیت اوست.
صرف جاذبه و دافعه داشتن و حتی قوی بودن جاذبه و دافعه برای اینکه شخصیت شخص قابل ستایش باشد کافی نیست، بلکه دلیل اصل
#شخصیت است، و شخصیت هیچ کَس دلیل خوبی او نیست.
تمام رهبران و لیدرهای جهان (حتی جنایتکاران حرفهای از قبیل چنگیز و حجّاج و معاویه) افرادی بودهاند که هم جاذبه داشتهاند و هم دافعه. تا در روح کسی نقاط مثبت نباشد هیچ گاه نمیتواند هزاران نفر سپاهی را مطیع خویش سازد و مقهور اراده خود گرداند.
تا کسی قدرت رهبری نداشته باشد نمیتواند مردمی را اینچنین به دور خویش گرد آورد.
نادرشاه یکی از این افراد است. چقدر سرها بریده و چقدر چشمها را از حدقهها بیرون آورده است!
اما شخصیتش فوق العاده نیرومند است. از ایرانِ شکست خورده و غارت زده اواخر عهد صفوی لشکری گران به وجود آورد و همچون مغناطیس که برادههای آهن را جذب میکند، مردان جنگی را به گرد خویش جمع کرد که نه تنها ایران را از بیگانگان نجات بخشید بلکه تا اقصی نقاط هندوستان براند و سرزمینهای جدیدی را در سلطه حکومت ایرانی درآورد.
بنابراین هر شخصیتی هم سنخ خود را جذب میکند و غیر هم سنخ را از خود دور میسازد.
شخصیت عدالت و شرف، عناصر خیرخواه و عدالتجو را به سوی خویش جذب میکند و هواپرستها و پولپرستها و منافقها را از خویش طرد میکند. شخصیت جنایت، جانیان را به دور خویش جمع میکند و نیکان را از خود دفع میکند.
و همچنانکه اشاره کردیم تفاوت دیگر در مقدار نیروی جذب است. همچنانکه درباره [قانون] جاذبه نیوتن میگویند به تناسب جرم جسم و کمتر بودن فاصله، میزان کشش و جذب بیشتر میشود، در انسانها قدرت جاذبه و فشار وارد از ناحیه شخص صاحب جاذبه متفاوت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[¹] . نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 11
[²] . مقدمه جلد اول محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران، ص 11 و 12
»» علی شخصیت دونیرویی