درباره اینکه آیا عقیل سرانجام به شام رفت و به معاویه پیوست دو قول مختلف نقل شده، بعضى معتقدند که در زمان حیات امیرمؤمنان(علیه السلام) به شام نرفت; ولى بعد از شهادت آن حضرت (به ناچار) به شام رفت و به معاویه پیوست.
بعضى دیگر مانند علاّمه شوشترى در شرح نهج البلاغه خود معتقدند اساساً برنامه ملحق شدن به معاویه در کار نبوده، ملاقاتى کرده و باز گشته است.
در مجموع چنین استفاده مى شود که او مرد با ایمان و نیک نفسى بود; ولى از نظر روحى ضعیف بود و اگر گاهى لغزشى از او سرزده به علت همین ضعف بود.
یکى از امتیازات عقیل آگاهى وسیع او نسبت به علم انساب بود، قبائل عرب را خوب مى شناخت و از نسبهاى آنها آگاه بود و بعضى او را یکى از نسّابهاى چهارگانه عرب شمرده اند.(۲۰) ۲.
مساوات مسلمانان در بیت المال بى شک بیت المال منابع مختلفى دارد; یکى از منابع آن زکات است و مى دانیم در تقسیم زکات مساوات شرط نیست، بلکه زکات بر اساس نیاز داده مى شود و نیز ضرورتى ندارد که با حضور نیازمندى منتظر نیازمند دیگرى بنشینیم بلکه مى توانیم به قدر کافى به نیازمند حاضر بدهیم.
دیگر از منابع بیت المال خمس است که در صدر اوّل غالباً از غنائم جنگى گرفته مى شد.
خمس در اختیار حاکم اسلامى قرار مى گیرد تا طبق برنامه ویژه اى که در فقه اسلامى و روایات آمده است به نیازمندان برسد، در آن نیز مساوات شرط نیست.
سوم خود غنائم جنگى است که به طور مساوى در میان جنگجویان تقسیم مى شود; ولى لشکر پیاده یک سهم مى برد و لشکر سواره دو سهم، زیرا در آن زمان تهیّه مرکب براى سواره نظام به هزینه خود آنها بود البتّه گاهى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از یاران خود اجازه مى گرفت و بخشى از غنائم را به فرد یا افراد خاصى براى جلب آنها به اسلام(صلى الله علیه وآله)مى داد.
منابع چهارم و پنجم و ششم عبارتند از درآمد خیریه ها، و خمس غیر غنائم و انفال که در آن نیز مساوات در مقام تقسیم شرط نبوده و اینجا جاى شرح آن نیست.
منبع هفتم بیت المال که در آن زمان از همه مهم تر بوده و قسمت عمده اموال بیت المال از این طریق حاصل مى شده درآمد اراضى خراجیه است; یعنى مال الاجاره ها یا خراجى که از زمینهاى فتح شده به خزانه دولت اسلام ریخته مى شد، زیرا این زمینها ملک عموم مسلمین بود.
نه تنها نسل موجود، بلکه نسلا در نسل و طبعاً درآمد آن تعلق به همه داشت.
درست شبیه یک ملک مشاع که همه در آن مساوى اند، بدیهى است حکومت اسلامى حق نداشت در تقسیم این درآمد تفاوتى میان مسلمانان قائل بشود، هر چند غالب خلفا به این حکم اسلامى اعتنا نمى کردند و آن اموال را طبق میل خود به هر کس مى خواستند مى دادند و هرگونه مى خواستند در آن تصرف مى نمودند.
آنچه در داستان عقیل در این خطبه آمده مربوط به همین قسمت است که مهم ترین بخش بیت المال را در بر مى گرفته و شاید عقیل گمان مى کرد این اموال در اختیار حاکم اسلامى است که هرگونه مایل باشد در آن تصرف کند به خصوص اینکه زمان عثمان را مشاهده کرده بود که خلیفه وقت با این اموال چه ها مى کرد.
پاورقی :
۱. «اَمْلَق» از ريشه «املاق» به معناى فقير شدن گرفته شده است و ريشه اصلى آن «مَلَق» بر وزن «شفق» به معناى نرم کردن است و افراد متملق را از اين جهت متملق مى گويند که حالت نرمش و ذلت به خود مى گيرند و اشخاص فقير نيز چون چنين حالتى دارند واژه املاق در مورد آنها بکار مى رود.
۲. «استماحنى» از ريشه «استماحة» به معناى طلب بخشش کردن است.
۳. «بُرّ» به معناى گندم است.
۴. «صاع» يکى از اوزان است که به اندازه چهار مُدّ و هر مدّ کمتر از يک کيلو (حدود هفتصد و پنجاه گرم) است.
۵. «شُعث» جمع «اشعث» به معناى ژوليده و آشفته مو مى باشد.
۶. «غُبْر» جمع «اغبر» به معناى غبارآلود است.
۷. «عظلم» گياهى است که براى رنگ کردن اشيا به رنگ سياه از آن استفاده مى شود.
۸. «اصغيت» از ريشه «اصغاء» به معناى گوش فرا دادن است.
۹. «دنف» به معناى بيمارى يا بيمارى شديد است.
۱۰. «ميسم» اسم آلت از ريشه «وسم» به معناى داغ کردن است; ولى به نظر مى رسد که در اينجا به صورت مصدر ميمى به معناى حرارت به کار رفته است.
۱۱. «ثواکل» جمع «ثاکلة» به معناى مادر فرزند مرده عزادار است و گاه به معناى هر زن عزادار به کار مى رود.
۱۲. «انسانها» انسان در اينجا به معناى صاحب است.
۱۳. «سجرها» از ريشه «مسجور» در اصل به معناى افروختن آتش در تنور اجاق است سپس به هرگونه آتش افروزى اطلاق شده است.
۱۴. «تئن» از ريشه «اينن» به معناى ناله کردن گرفته شده است.
۱۵. «لظى» به معناى شعله خالص آتش است و مى دانيم شعله هاى خالص و خالى از دود گرما و حرارت زيادى دارند. اين واژه گاه به جهنم نيز اطلاق شده است، آن گونه که در آيه ۱۵ سوره معارج مى خوانيم: (کَلاَّ اِنَّهَا لَظَى).