۵۰ - رؤیای صادقانه ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ یکی از اهل تقوا و یقین که زمان عالم ربانی مرحوم حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی ( که در این کتاب چند داستان از ایشان نقل گردید ) را درک کرده نقل کرد که وقتی آن بزرگوار به قصد زیارت علیه السلام و توقف چهل روز در مشهد مقدس به اتفاق خواهرش از اصفهان حرکت نمود و به مشهد مشرّف شدند، چون هیجده روز از مدت توقفش در آن مکان شریف گذشت، شب حضرت رضا علیه السلام در عالم واقعه به ایشان امر فرمودند که فردا باید به اصفهان برگردی. عرض می کند مولای من! قصدِ توقف چهل روز در جوار حضرتت کرده ام و هیجده روز بیشتر نگذشته. امام علیه السلام فرمود : چون خواهرت از دوری مادرش دلتنگ است و از ما مراجعتش را به اصفهان خواسته برای خاطر او باید برگردی، آیا نمی دانی که من زوارم را دوست می دارم. چون مرحوم حاجی به خود می آید از خواهرش می پرسد که از حضرت رضا علیه السلام روز گذشته چه خواستی ؟ می گوید : ( چون از مفارقت مادرم سخت ناراحت بودم به آن حضرت شکایت کرده و درخواست مراجعت نمودم) محبت و رأفت حضرت رضا علیه السلام درباره عموم شیعیان خصوصاً زوار قبرش از مسلّمیات است چنانچه در زیارتش دارد : ( السلام علیک ایها الامام الرؤف ) و داستانهایی در این باره در کتب معتبره موجود است و نقل آنها منافی وضع این جزوه است و خلاصه هیچکس رو به قبر شریف آن حضرت نیاورد مگر اینکه مورد و عنایت آن بزرگوار قرار گرفت . 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/48253 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -