بنابراین دیدم که جرعه‌جرعه فروبردن غم‏ها و حبس آه در سینه و تحمّل این وضعیت تا هنگامی که خداوند خود فتحی را که انتظار دارم پیش آورَد یا هر سرنوشتی که بخواهد رقم زند، براى خودم پرثواب‏تر و براى جمعى که توصیف کردم، مناسب‏تر و مهربانانه‌تر است.‏ «و فرمان خدا همواره سنجیده و به اندازه مقرّر [و متناسب با توانایى‏] است.» (احزاب/38) [ ‌وَ رَأَیْتُ تَجَرُّعَ الْغُصَصِ وَ رَدَّ أَنْفَاسِ الصُّعَدَاءِ وَ لُزُومَ الصَّبْرِ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ أَوْ یَقْضِیَ بِمَا أَحَبَّ أَزْیَدَ لِی فِی حَظِّی وَ أَرْفَقَ بِالْعِصَابَةِ الَّتِی وَصَفْتُ أَمْرَهُمْ. «وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً» (الأحزاب/38) ] و ای مرد یهودی! اگر من این صبر را برنمی‌گزیدم و در پی مطالبۀ حقّم می‌رفتم، از همۀ مدعیان دیگر سزاوارتر بودم؛ زیرا اصحاب رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله)، چه آنها که از دنیا رفتند و چه کسانی که اینجا پیش تو اند، می‌دانند که شمار نیروهایم بیشتر، قبیله‏ام قدرتمندتر، مردانم نفوذناپذیرتر، فرمانم مطاع‌تر، و حجّتم واضح‏تر بود و در این دین، پرفضیلت‏تر و مؤثرتر بودم، به جهت سوابق و خویشاوندى و وراثتم.(۳) بالاتر از همۀ اینها استحقاقم بر حاکمیت بود؛ به دلیل وصیّت پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) دربارۀ من که مردم راه گریزی از آن نداشتند و بیعتی که از پیش بر گردن کسانی بود که خلافت را در اختیار گرفته بودند. [ وَ لَوْ لَمْ أَتَّقِ هَذِهِ الْحَالَةَ یَا أَخَا الْیَهُودِ، ثُمَّ طَلَبْتُ حَقِّی، لَکُنْتُ أَوْلَى مِمَّنْ طَلَبَهُ لِعِلْمِ مَنْ مَضَى مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ بِحَضْرَتِکَ مِنْهُمْ بِأَنِّی کُنْتُ أَکْثَرَ عَدَداً وَ أَعَزَّ عَشِیرَةً وَ أَمْنَعَ رِجَالًا وَ أَطْوَعَ أَمْراً وَ أَوْضَحَ حُجَّةً وَ أَکْثَرَ فِی هَذَا الدِّینِ مَنَاقِبَ وَ آثَاراً لِسَوَابِقِی وَ قَرَابَتِی وَ وِرَاثَتِی، فَضْلًا عَنِ اسْتِحْقَاقِی ذَلِکَ بِالْوَصِیَّةِ الَّتِی لَا مَخْرَجَ لِلْعِبَادِ مِنْهَا وَ الْبَیْعَةِ الْمُتَقَدِّمَةِ فِی أَعْنَاقِهِمْ مِمَّنْ تَنَاوَلَهَا ] و رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله ) درگذشت؛ در حالی‌ که ولایت امت در دست او و در خاندانش بود، نه در دست کسانی که به آن دست‌درازی کردند و نه در خانه‌هایشان. و به‌طور قطع اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله علیه وآله)، که خداوند آنها را از آلودگی پاک و پیراسته کرده است، برای تصدی ولایت و رهبری بعد از او از دیگران از هر جهت و هر نظر سزاوارترند. [ وَ قَدْ قُبِضَ مُحَمَّدٌ(صلی‌الله علیه وآله) وَ إِنَّ وِلَایَةَ الْأُمَّةِ فِی یَدِهِ وَ فِی بَیْتِهِ لَا فِی یَدِ الْأُولَى تَنَاوَلُوهَا وَ لَا فِی بُیُوتِهِمْ. وَ لَأَهْلُ بَیْتِهِ الَّذِینَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِیراً، أَوْلَى بِالْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیْرِهِ فِی جَمِیعِ الْخِصَالِ ] سپس رو به اصحاب کرد و پرسید: آیا چنین نیست؟ [ ثُمَّ الْتَفَتَ(علیه‌السلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟ ] اصحاب پاسخ دادند: چرا ای امیرمؤمنان. [ قَالُوا: بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ]