پدیده استعمار البته نهضتهای اسلامی در عین این كه از نظر اصول كلی از یك كادر معین خارج نیستند، از نظر اهداف كوچك و جزئی [متفاوت اند. مثلا امروز یكی از هدفهای نهضتهای اسلامی مبارزه با استعمار است ] [1] ولی در صدر اسلام، ما پدیده ای به نام استعمار به مفهومی كه امروز وجود دارد نداشته ایم. این كه ملتی ملت دیگر را در خدمت خودش قرار بدهد، بر مقدّرات آن ملت حكومت كند، به جای آن ملت بر آن ملت سیاست براند و حكومت كند، به جای آن ملت از منابع اقتصادی او استفاده كند، فرهنگ خودش را با لطایف الحیل بر فكر و مغز آن مردم تحمیل كند، یك پدیده ی جدید است، مربوط به عصر جدید است و از عمرش سه چهار قرن بیشتر نمی گذرد كه ملتی در حالی كه خودش را آزاد می پندارد، به ظاهر هم خودش را آزاد و مستقل می بیند و همه چیز دارد، در باطن تحت قیمومت یك ملت دیگر است و آن ملت با دستهای نامرئی خود دارد او را غارت می كند. این یك پدیده ی جدید است. ولی مبارزه با این پدیده ی جدید در كادر كلی اصولی اسلامی وجود دارد. اسلام كه در صدر برنامه ی خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی كه ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمی كند به طریق اولی ظلم و غارتگری یك ملت را بر ملت دیگر تحمل نمی كند چون اسلام در تعلیماتش نشان داده است كه برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است. امیرالمؤمنین در جمله ای كه در یكی از نامه هایشان در نهج البلاغه است مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 112 می فرماید: اَعْظَمُ الْخِیانَةِ خِیانَةُ الْاُمَّةِ وَ اَفْظَعُ الْغِشِّ غِشُّ الْاَئِمَّةِ [2]. بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است، خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست. بنابراین اسلام با استعمار هم مبارزه دارد گو این كه استعمار در آن زمان نبوده. در زمان امیرالمؤمنین مبارزه بر ضد استعمار آنچنان كه در این زمانها وجود دارد وجود نداشته ولی در برنامه و طرحهای اسلام چیزهایی كه شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اكید و شدید وجود دارد؛ اصول كلی هست كه این اصول كلی در همه جا وجود دارد. جمله هایی است در نهج البلاغه و عین همین جمله ها در یكی از خطابه های حسین بن علی علیه السلام هست كه آن خطابه در آن مجتمع معروف در دوره ی دیكتاتوری و اختناق عجیب معاویه- كه دو نفر اگر می خواستند حدیثی در فضیلت علی علیه السلام نقل كنند، در صندوقخانه هم به زحمت جرئت می كردند- ایراد شده است. حسین بن علی علیه السلام از اجتماع حج در منی و عرفات استفاده فرمود، كبار اصحاب را در آنجا جمع كرد و تصمیم قیام اصلاح طلبانه ی خودش را اعلام كرد و همین جمله ها را كه از پدرش است به آنها فرمود. این جمله ها كلیاتی را برای همه ی هدفهای اسلامی به طور كلی، گذشته از این كه هر زمانی خصوصیاتی دارد كه زمان دیگر ندارد، مشخص می كند. آن جمله ها این است: اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَكُنِ الَّذی كانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لَا الِْتماسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ یعنی خداوندا تو خودت می دانی كه حركتها، جنبشها، قیامها، اعتراضها، جنگیدنها و مبارزه های ما رقابت در كسب قدرت نبود، برای تحصیل قدرت برای یك فرد نبود، به عنوان جاه طلبی نبود، برای جمع آوری مال و منال دنیا و برای زیاده طلبی در مال و منال دنیا نبود و نیست. پس هدف چیست؟ وَلكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ وَ نُظْهِرَ الْاِصْلاحَ فی بِلادِكَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ [3]. این چهار جمله یك كادر كلی را مشخص می كند. مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 113 [1] . [افتادگی از نوار است. ] [2] . نهج البلاغه، نامه 26. [3] . نهج البلاغه، خطبه 129.