۸. «اشباح» جمع «شَبَح» ـ طبق تصريح بسيارى از ارباب لغت ـ در اصل به معناى شخص است و به معناى چيزى که آشکار و نمايان و ظاهر مى شود نيز آمده است و اين که در استعمالات امروز به موجود نيمه پيدا، که ناگهان نمايان مى شود «شبح» مى گويند به همين مناسبت است.
۹. سوره طه، آيه ۵۰.
۱۰. سوره روم، آيه ۳۰.
۱۱. سوره حجر، آيه ۲۱.
۱۲. «قرائن» جمع «قرينه» به معناى همراه، مصاحب و دوست آمده است و همسر مرد را به همين جهت قرينه مى گويند. (صحاح، قاموس و ديگر کتاب هاى لغت) بعضى از شارحان مانند «ابن ابى الحديد» «قرائن» را جمع «قرونة» (بر وزن معونه) به معناى نفس دانسته اند ولى با توجّه به ساير تعبيراتى که در جمله هاى بالا آمده، معناى اوّل مناسبتر است.
۱۳. «أحْناء» جمع «حِنْو» (بر وزن فعل) و حَنْو (بر وزن حرف) به گفته مقاييس و لسان العرب به هر چيزى گفته مى شود که در آن اعوجاج و انحنايى باشد; مانند: استخوان چانه و دنده ها. سپس به معناى جوانب نيز آمده است (چرا که جوانب و اطراف اشيا غالباً انحنايى دارد).
۱۴. توجّه داشته باشيد ضميرهايى که در اين چند جمله است به «اشيا» برمى گردد نه به «غرائز» آن چنان که بعضى از شارحان نهج البلاغه پنداشته اند زيرا احتمال دوّم تناسب چندانى با محتواى جمله ها ندارد.
۱۵. ابن ميثم اين مطلب را به عنوان يک اشکال طرح مى کند و سپس پاسخ مى گويد که نامهاى خدا افزون بر اين تعداد است و شواهدى براى آن ذکر مى کند (شرح نهج البلاغه، ابن ميثم ،ج ۱، ص ۱۳۷).
بايد توجّه داشت که حديث بالا در الدّرالمنثور از صحيح بخارى و مسلم و مُسند احمد و سنن ترمذى و کتب متعدد معروف ديگرى نقل شده است ـ الدّرالمنثور، ج ۳، ص ۱۴۷ (پيام قرآن، ج ۴، ص ۴۶).
۱۶. اصول کافى، ج ۱، ص ۹۱، باب النسبة، ح ۲، و ص ۱۱۳، باب حدوث الاسماء، ح ۲.
۱۷. کسانى که براى حلّ اشکال بالا به اين پاسخ روى آورده اند، در برابر اين سؤال قرار دارند که لازمه اين سخن آن است که خداوند به کثرت موجودات با وصف کثرت قبل از وجود آنها آگاهى نداشته باشد، زيرا کثرت هرگز در ذات او نيست يا به تعبيرى ديگر، علم او به موجودات قبل از وجود و بعد از وجود آنها متفاوت است: قبلا به صورت علم اجمالى است و بعداً به صورت علم تفصيلى و عجب اين که بعضى از آنان به اين تفاوت اعتراف کرده اند.