چند سال قبل حدیثی دیدم از رسول خدا که حقوق فرزند بر پدر را شمرده بود، یعنی حقی که بچه‌ها به گردن بابا دارند و بابای هر خانه باید آن را رعایت کند و گرنه زیر دِینِ بچه‌هایش می‌مانَد. یکی از بندهای آن منشورِ حقوقی این بود که پدر، مادرِ خانه را تکریم کند: یکی از حقوقِ فرزند بر پدر آن است که مادرِ او را تکریم کند! از اولین باری که این حدیث را شنیدم ده سالی می‌گذرد و من اندازه‌ی تمامِ روزها و شبهای این ده سال از حجمِ ظرافت و لطافتِ این عبارت در بُهتَم و حتی الان هم که دارم درباره‌اش می‌نویسم یک حلقه اشک نشسته توی چشمهایم و با خودم فکر می‌کنم همین یک جمله بس بود برای اینکه تمام منبری‌ها سر دست بگیرند و تا قیام قیامت از زیبایی اسلام حرف بزنند و از بلندنظریِ پیغمبرش. طبعِ لطیف و نازکِ پیغمبر از همین یک جمله آنقدر هویداست که هربار برمی‌گردم و دوباره می‌خوانم دلم می‌خواهد بنشینم و اندازه‌ی یک روضه پای این حدیث گریه کنم! گریه کنم برای خودِ این حدیث و معنایی که از آن می‌فهمم. گریه کنم برای آن حجم از شعر و غزلی که توی این عبارت ریخته‌. گریه کنم برای آن لب و دهانی که این کلمات از آن تراویده. گریه کنم برای آن دینی که پیغمبرش اینجوری در قالب حکم و فرمان، مِهر و عشق پراکنده. گریه کنم برای خودم و همه‌ی هم‌کیشانم و اینهمه‌ فاصله‌ای که از این پیغمبر و دینش داریم... ✍ملیحه سادات مهدوی برای آگاهی بیشتر با ما همراه شوید✅ اینجا👇👇👇 @gharargaheemamhasan1