❤ ناگفتنی هایی از زندگی سردار دل ها
♦️قسمت نود و هشتم
✍ علی شیرازی
حاج قاسم دستور داده بود به همراه خانواده فرماندهان لشکر ثارالله، برخی از فرزندان شهدای لشکر هم بیایند. شش نفر از دختران شهدا را در هتل حمزه دیدم. دختر شهید شیخ بیک و عروس های مرحوم مختار آبادی هم بودند. همه آن ها دختر شهید بودند. آن ها با واسطه حاجی ازدواج کرده بودند. حاج قاسم دوست داشت فرزندان شهدا با هم یا در درون خانواده لشکر ازدواج کنند تا بهتر بتواند به آنان توجه نماید. روز جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۱ در جلسه روضه منزل حاجی، گزارش سفر مشهد را به او دادم. گفتم: بچه های شهدا از سفر به مشهد، خیلی خوشحال بودند. حاج قاسم از این خبر خرسند شد. او فرزندان شهدای لشکر ثارالله را از فرزندان خودش بیشتر دوست داشت. بارها این حس را در او دیده بودم. آن روز هم احساسم همین بود. گاهی حاجی که از پدران آنان می گفت، اشکش جاری می شد. با خاطرات و عکس شهدای لشکر صفای معنوی داشت. یاد آنان لحظه ای از ذهنش خارج نمی شد. عکس شهدا همیشه در منزل و اتاق کار، جلوی چشمش بود. حاجی با شهدا زندگی می کرد و به بچه های آنان عشق می ورزید. برای فرزندان شهدا وقت می گذاشت. او برای آن ها پدری می کرد. بچه های شهدا هم با دیدن حاجی احساس می کردند در کنار پدرشان نشسته اند. بارها از زبان آنان این توصیف را شنیده بودم. فرزندان شهدا با حاجی آرام بودند. محبت حاجی به آن ها فوق العاده بود. در جلسه روز ۲۵ آذر در فرماندهی با موضوع سوریه، همان عشق را در وجود حاجی نسبت به رزمندگان در سوریه و خانواده شهدای مدافع حرم دیدم.
ادامه دارد ...