غریبہ186
حضرت ِصاحبنا ببخش که شکوه میکنم از نبودنت و در حالی غرق در منجلاب گناهم ببخش مرا برای این همه ادعا برای عمری که صرف تو نشد برای نفس هایی که بی تو بیهوده اند برای وابستگی های بی حد و عددم برای دلی که به مهر اغیار الوده شد برای فکری که به غیر تو اندیشید برای عملی که رضایت تو در آن نبود برای زبانم که کم از تو دم زد برای چشمانم که برایت کم بارید برای گوش هایم که صدایت نشنید برای قدم هایم که دنبالت نگشت برای روحم که حیرانت نشد . . من بدهکارم! خودم را به تو . . .