👌جسارت #محمد من را به خودم آورد
برای اعزام به ماموریت دفاع از حریم اهل بیت (ع) در #سوریه به گروهانی که #شهید_اتابه در آن حضور داشت معرفی شدم. شهید اتابه آن موقع در گروهان ما مسئولیت مخابرات را بر عهده گرفته بود.
❤️محمد بچهای بود با محبت و دوست داشتنی، با هیکلی کوچک و جثهای ریز، شنیده بودم که برادرش هم #پاسدار است. من که تقریبا درشت اندام بودم، وقتی محمد را نگاه میکردم پیش خودم می گفتم :
😌«این آدم با این هیکل فسقلی به چه درد جنگ می خورد؟! حتما چون برادرش پاسدار بوده این هم آمده و پاسدار شده!»
ساکت بودن محمد هم این برداشت را در من تقویت می کرد.
شب عملیات شکستن محاصره نبل و الزهرا فرا رسید. نیروهای گیلانی، به عنوان خط شکن باید به دل دشمن می زدند. گروهان ما در سکوت و تاریکی شب خودش را به نزدیکی دشمن رساند. وقتی درگیری در محور دیگر (محوری که #شهید_جعفری_نیا فرماندهی اش را برعهده داشت) شروع شد، دشمن از حضور ما اطلاع یافت و بی هدف از ساختمان روبرویی شروع کرد به تیراندازی. بچهها همه دراز کشیده بودند تا هدف گلوله قرار نگیرند. میان آن تاریکی و سکوت، ناگهان آتش شلیک #آر_پی_جی فضا را روشن کرد. چهره آرام و جثه کوچک آرپیجیزن به خوبی در آن نور دیده میشد. #محمد بود!
😔در یک لحظه از تمام تصوراتی که درباره محمد داشتم #خجالت کشیدم. شلیک محمد و بعد از آن تیراندازی چند نفر دیگر از همرزمان باعث شد دشمن فرار کند و خط دشمن در محور ما #شکسته شود. آنجا به درستی فهمیدم، جسارت و جنگآوری به #هیکل_درشت نیست بلکه به #ایمان_قوی است.
#مدافع_حرم
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمد_اتابه
@gharibshahid 🌷🍃