✨🍃 آرزویی که برآورده شد سيدحميد خيلي آرزو داشت كه به كربلا برود و توانسته بود قبل از شهادت به زيارت برود. در خط مقدم با يك سرهنگ 2 عراقي آشنا شده بود كه با نيروهاي خودي همكاري مي‌كرد، به او پول مي‌دادند او هم سيدحميد و چند تن از دوستان را به منطقه نيروهاي بعثي مي‌برد و آن‌ها از مقر دشمن فيلم مي‌گرفتند تا براي شناسايي استفاده كنند. در يكي از همين ديدارها سيدحميد عنوان مي‌كند : «آيا مي‌شود ما را به كربلا ببري؟» ⛔️ابتدا سرهنگ عراقي مخالفت مي‌كند كه از دژباني بصره به سختي مي‌شود عبور كرد اما بالاخره قبول می‌کند و سيدحميد و دوستش را با ماشين به كربلا برده و تذكر داده بود كه به هيچ عنوان گريه نكنيد، آن‌ها هم با لباس عربي به زيارت رفته و بعد از 2 روز بازگشته بودند. 📆يكي دو ماه بعد از اين قضيه مجدداً سيدحميد از اين سرهنگ عراقي تقاضاي كمك براي رفتن به زيارت مي‌كند و چون خود اين سرهنگ از شيعيان علاقمند به جمهوري اسلامي بودند، خطر را به جان مي‌خرد و دوباره به مدت يك هفته آن‌ها را به زيارت مي‌برد، و به سلامت به جبهه برمي‌گردند. 😔سيدحميد كه ديگر آرزويي در دنياي خاكي نداشت 15 روز بعد از زيارت به فيض شهادت نايل آمد.  ✍راوی: اكبر حاج محمدي، همرزم شهيد @gharibshahid کانال 🌹🍃