باز هم نیمه شبی و خلوتی دیگر رسید و نوای مناجات و راز و نیاز عاشقان درگهت به گوش می رسد، با چشمانے بارانی و دلهایي لرزان تو را می خوانند یا نور یاقدوس... امامن سر درگریبان ،چگونه بخوانمت باڪدام زبان ،زبانے الوده به گناه و دلے پراز وسوسه هاے شیطان لعین.. چه بخوانم... چگونه صدایت کنم ...به زندگیم ڪه زینت شیطان است فڪر میڪنم ..شرم دارم از مسلمانیم.. به سوی خودت دعوتم ڪردی اما من دعوت دشمنت راپذیرفتم.. پشیمانم😭 عرق سردی بر پیشانیم نشسته و همچنان مشغول محاسبه ام .. یادم آمد ، خودت گفته اے بنده ے من بیا آمدم اما باچه رویے میدانم بنده ے روسیاهت را می پذیرے نواے عاشقانه ے مناجات به پایان مے رسد و من همچنان سر در گریبان نشسته ام و چشم به رحمتت دوخته ام. یاسریع الرضا.... نوشت🍁