#شلمچه
آن ها
#چفیه داشتند…
من
#چادر دارم!
آنان چفیه می بستند تا
#بسیجی وار بجنگند!
من چادر می پوشم تا
#زهرایی زندگی کنم...
.
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی
#شیمیایی نشود!
من چادر می پوشم تا از نفَس های
#آلوده دور بمانم...
.
آنان موقع
#نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند!
من پوشیه می دنم تا از نگاه های
#حرام پوشیده باشم...
.
آنان با
#چفیه زخم هایشان را می بستند!
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی
#مادرم می افتم...
.
آنان
#سرخی خونشان را به
#سیاهی چادرم امانت داده اند!
من
#چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...🌸🍃