📚 برشی از کتاب «حاج قاسمـ۲»؛
💠 خاطره «حاج قاسم» از جشن پتو برای جانشین لشکر
⚪️ پتو پیچ ‼️
🔹 در عملیات فتحالمبین اولینبار سازمان رزم را برای کرمان و دیگر استانهای جنوب شرقی تشکیل داده بودیم و برخورد خشک و نظامی نداشتیم. بسیجیها خودمانیتر برخورد میکردند و ما هم سخت نمیگرفتیم.
یک روز با معاون خودم که «منصور همایوننفر» بود، کار داشتم و بهجای اینکه او را بخواهم، به چادرش رفتم. چند نفر از مسوولان تیپ نشسته بودند. همه هم دوستان صمیمی همایوننفر بودند. پرسیدم: «منصور کجاست؟» یکی از آنها گفت: «رفت بیرون.» همین که خواستم برگردم، صدای خندهی بچهها را شنیدم. فهمیدم چیزی را پنهان میکنند. دور چادر را نگاه کردم. چشمم به پتویی خورد که گوشهی چادر بود و یکی روی آن نشسته بود. همان وقت پتو تکان خورد و صدای منصور به هوا رفت. بچهها جانشین مرا داخل پتو پیچیده بودند.
🆔
@Shahid_Qasem_Soleimani ✔️JOIN
✅ کانال "شهید حاج قاسم سلیمانی"