یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجک به خاک پای خودت التفات داری تو مرا به حال خودم وا نمی گذاری تو خودم به کار وصالم گره می اندازم ولی به فکر گره وا شدن ز کاری تو تمام ثروت سائل جز التماس که نیست عطا کنی ، نکنی ، صاحب اختیاری تو کویر خشکم و تو مهربان تر از باران همیشه وقت سحر بر سرم بباری تو نشسته برف زمستان ِ عمر بر مویم دلم خوش است که می آیی و بهاری تو هنوز دیده به راهت نشسته شاه نجف شکوه ِ غیرتِ زخمیِ ذوالفقاری تو هنوز مادرت از درد ناله دارد ،تا_ _برای زخم تنش مرهمی بیاری تو بیاد سینهٔ مسمار خوردهٔ مادر شبانه روز پریشان و بی قراری تو زمان روضه گرفتن میانِ خیمه خویش دو یادگار به دامان خود گذاری تو لباس غارتی و خاکِ چادرِِخاکی برای گریه بهانه زیاد داری تو بیاد چادر پامال و‌پیکر عریان بیاد چکمه و آن نعل ده سواری تو زمان روضه همیشه حسین هارا تا هزار و نهصد و پنجاه می شماری تو سلام بر بدن بی سری که عریان شد به دست شمر همه موی او پریشان شد @ghasemnemati_ir