توی چشمان تو کنسرتِ هیاهو برپاست دو غزل، قصّه ی رَم کردنِ آهو برپاست در اشاراتِ شفابخشِ غزلخوانیِ تو حکمتِ شرقی و گفتار ارسطو برپاست مجلسِ چشمِ تُرا فرصتِ خاموشی نیست دائما زمزمه ی جنبل و جادو برپاست ! شب به شب میشکند شیشه ی سرشارِ غزل شور آشفتگی و شورشِ گیسو برپاست دف زنان،شب شکنان، رقص کنان،باده کِشان دم به دم هوهوی مستانه ی یاهو برپاست می توان طولِ جهان را نفسی آمد و رفت تاکه در فاصله ی ما پُلِ ابرو  برپاست 📚 @ghazalestan 📖