«خواجو»؛ گذشته بودی و مبهوت مانده بود پل، خيره در تقارن اَبروت مانده بود از عکس خوش تراش لبان تو روی آب در ذهن «زنده رود» دو ياقوت مانده بود در چشمهات، سبزي باغات «اصفهان» بر گونه‌هات سرخیِ شاتوت مانده بود قواره‌های «نقش جهان» بی صدا شدند سير زمان کنار تو مسکوت مانده بود شالت وزيد روی درختان «چارباغ» آنشب نسيم در خمِ گيسوت مانده بود 📚 @ghazalestan 📖