💠ادامه ی ناگفته های برادر کمتر شناخته شده ی مقام معظم رهبری(حفظه الله)
🔹در مورد بازداشت هم میفرمایید....؟؟؟؟
🖌من را گرفتند و بردند و چند شلاق زدند و یک چیزهایی پرسیدند و بازجویی کردند؛ همان یک شب، ولی بعدش خبر خاصی دیگر نبود. یک هفته هم نگه داشتند، یکی دو بار بازجویی کردند و با ایشان بردند تهران؛ با قطار رفتیم تهران. ما را یکسره بردند کمیته مشترک که عکس ما الان در کمیته مشترک، وجود دارد، آن عکسی که با ریش است. آن عکس برای کمیته مشترک است که بلوز یقه بستهای دارم چون زمستان بود. من آنجا بودم و اواخر اسفند یا اوایل فروردین بود که دیدم یک برگه آوردند در سلول، برگه قرار بازداشت بود. من یادم نمیآید خودم برای خودم امضا کرده باشم. آوردند و نگاه کردم، دیدم هادی آقاست. نگهبان آورد دم در و در را باز کرد و گفت امضا کن. گفتم این من نیستم، اشتباه آوردید. نگاه کردم و دیدم هادی آقاست. هادی حسینی خامنهای. گفتم این من نیستم، برد. فهمیدیم حاج آقا را هم گرفتهاند. حاج آقا بند یک و دو بودند، من را از اول آوردند بند پنج، طبقه سوم، بند پنج، سلول پنج که الان هم هست. گذشت تقریبا هفت، هشت، ده ماهی گذشت. یکی از بچهها میگفت دیروز، پریروز آقای غفاری را بردند آنجا، مریض شده بود، شکنجه شده بود، بردند بیمارستان که مداوا شود. بعد آنجا گذشت، من را بردند قصر.
ادامه دارد.......
✨🕋
@Ghebleh