گنج
دویدم و دویدم
به دوستانم رسیدم
تو دستشون یه چیزی
شبیه نقشه دیدم
_«بریم به دنبال گنج»
رضا میگفت به هامون
جلو رفتمُ گفتم:
_«منم میام همراتون»
دست هم رو گرفتیم
راه افتادیم سه تایی
باید اول می رفتیم
دنبال ردپایی
دنبال اون رد پا
به مسجدی رسیدیم
صدای صوت قرآن
از توی اون شنیدیم
حالا باید میگشتیم
دنبال یه نشونه
نشونه ی تو نقشه
قرمز و رنگ خونِ
بعدش باهم رسیدیم
به مزار شهیدان
اون هایی که جنگیدن
برای ما و ایران
نشونه ی بعدی بود
سفید به رنگ ابرا
به پاکیِ دلهای
ادم های با خدا
نشونه ی آخری
که توی نقشه مون بود
به رنگ آبادیُ
جنگل و دشتامون بود
ما رسیدیم به این گنج
که داشت سه رنگ زیبا
همیشه سرفرازه
پرچم کشور ما
#باران
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43