۷۵_کمک
ترافیک و صدای بوق ماشینها و هوای ابری کلافم کرده بود
شیشه پنجره ماشین رو کشیدم بالا . رادیو رو روشن کردم. کارشناس برنامه در مورد راههای گشایش در زندگی و حل مشکلات صحبت میکرد که رسید به این حدیث از پیامبر خدا – صلیاللهعلیهوآله - که فرمودند:
هر كس یك نیاز مؤمنی را روا سازد، خداوند حاجتهای فراوان او را روا سازد كه كمترین آن بهشت باشد.
یاد گره بزرگ زندگیم افتادم آه بلندی کشیدم سر به آسمون به خدا گفتم خدایا کی حل میشه این مشکل من؟
متوجه شدم که هوای ابری ، تبدیل شده به نم نم بارون . این بارونها نم نم شروع میشه ولی ناگهانی تند میشه.
کنار پیاده رو دست فروش معلولی رو دیدم که بساطش پهن بود بنده خدا با اون مشکل حرکتی، سختش بود به سرعت بساط روجمع کنه . نگرانیش کاملا مشهود بود. یه جایی ماشینو پارک کردم و دووییدم سمتش بدون هیچ کلامی کمکش کردم وسایلشو جمع کرد و براش گذاشتم روی چرخش و بسرعت برگشتم سوار ماشینم شدم .صدای دستفروش رو میشنیدم که دعام میکرد.هنوز صدای دعای خیرش توی گوشمه.
دوباره ترافیک و بوق . اما اینبار کلافه نبودم ،حس خوبی داشتم یه جور شادی از کار خوب و کمکی که کرده بودم. شاید بیشتر از شادی، عشق کردم. دوباره به آسمون نگاه کردم و گفتم خدایا قول پیامبر رو شنیدم و انجام دادم، انصافا خیلی لذت داره شاد کردن مردم. حالا اگه به کرمِت حاجتمو دادی که الحمدلله و اگه به مصلحت ندادی همین لذت کمک به مومن خیلی چسبید. مطمئنم یه جا برام جبران میکنی .