زنجیرها راه گلویت را گرفتند خَنّاس ها جام سبویت را گرفتند تا پنجه ها موی حسینت را کشیدند انگار بینِ پنجه مویت را گرفتند در بستر بیماری افتادی و دیدی تیر و کمان از تو عمویت را گرفتند گر زنده ماندی کربلا، جمع ملایک در گوشه ی گودال رویت را گرفتند بر ناقه ی بی سایه بینِ جامه بودی سرهای بر نِیْ چهارسویت را گرفتند شمر و سنان و حرمله هم دست گشتند در کوفه راه گفتگویت را گرفتند تو خطبه می خواندی و دشمن بغض می کرد با کعب نیزه، های و هویت را گرفتند طفل سه ساله در خطابه مثل تو بود کنج خرابه، خلق و خویت را گرفتند رضاباقريان @gholch 🏴