6.5M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🐐 قصّه گاو و بُز 💢حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🐐 قصه ای گویم که آموزنده هست 🐐 پای گاوی در بیابانی شکست 🐐دامپزشکی بود در ده ، چیره دست 🐐 زود آوردند پایش را ببست 🐐گفت تا شب گاو اگر بر پا نخاست 🐐 بر گمانم کشتنش کاری بجاست 🐐 بیش از آن زیرا نمی آرد دوام 🐐 گر نگردد ذبح ، میگردد حرام 🐐 بز در آندم تا شنید این گفته را 🐐 کرد آگه گاو را از ماجرا 🐐 بر نخیزی گفت گر ، فردا سحر 🐐 ذبح می گردی شود خونت هدر 🐐 گاو شد از جای خود فوری بلند 🐐 اندکی ای کاش بز بود هوشمند 🐐 شاد شد بز چونکه نا آگاه بود 🐐 بی خبر از محنتی جانکاه بود 🐐 کاش او بر مطلبی پی برده بود 🐐 صاحبش زیرا که نذری کرده بود 🐐 کرده نذری گفت ای رب جلیل 🐐 هست گاو من در این ده بی بدیل 🐐 گر شفا یابد به جای گاو نر 🐐 می کُشم بز را خدایا در سحر 🐐 از فضولی بز سحر گه کشته شد 🐐 او ز نادانی به خون آغشته شد 🐐 صادقا بز هست حیوانی عجول 🐐 از عجولی گشت نادان و فضول 🐐 چونکه باشد هر فضولی خود پسند 🐐 از جهالت می رود سوی کمند از صادق شیخ نجفی ‌ ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯