☑️ اصلاً آدم با خواندن این سفرنامه ... 🔻که الهی نصیب همه دوست‌داران بفرماید؛ با کاروان روزی‌مان شد بدون قرض و قوله و رایگان😊، کاروان خودرویی خانوادگی؛ سیزده و چهارده خرداد، حرم امام 🔻اول از همه نماز مغرب و عشاء مشرف شدیم حرم حضرت سیدالکریم عبدالعظیم حسنی _سلام خدا بر او_ و بعدش برای استراحت وارد بهشت زهرا شدیم؛ خیلی جالب بود! همان اول با دیدن چادر و خیمه بزرگ محل اسکان، خاطرات اربعین تداعی شد؛ از جمعیت بگیر تا نوع پذیرایی و ... اصلا آدم با این آدم‌ها آدم‌تر می‌شود 🔻فردای شروع مراسم هم خیل جمعیت از هر شهر و قومیتی کاملا به چشم می‌آمد؛ پذیرایی فراوانِ (بسیار فراوان) موکب‌ها و ایستگاه‌هایی که سازمان‌ها و ادارات تدارک دیده بودند قابل تقدیر و لازم بود اما آن چیزی که ما را به وجد آورد آن زن و شوهری بودند که سوار بر موتور، بعد از توقف بر سر راه خانواده‌های صاحب اولاد، شمارش بچه‌ها آن هم بادقت و به اندازه از کیسه‌ای که همراهشان بود بستنی فالوده‌ای تقدیم می‌کردند (از همین‌هایی که سبزرنگ هست و از همه ارزان‌تر و جگرخنک‌کن‌تر!) اصلا آدم با این آدم‌ها آدم‌تر می‌شود 🔻جانم برایتان بگوید که وسط جمعیت شیطان و اعوان و انصارش هم بیکار نبودند؛ خدا شاهد است که یک دعوای بزن بزن در یک جا و یک کلمه بی‌تربیت! در جایی دیگر با دو چشم و دو گوش خود دیدم و شنیدم؛ کم بود، شاید هم طبیعی بود ولی دردناک بود😭. اصلا آدم با دیدن این آدم‌ها می‌فهمد که باید آدم باشد😊 🔻امسال جداگانه بودن صف ورودی بازرسی روحانیون هم جدید بود! البته بعد از پایان نوبت، وارد اتاقکی می‌شدیم _اتاق که نه، جایی که با گونی‌های پلاستیکی آبی رنگ از هر طرف پوشیده بود_ تا طولانی‌تر و دقیق‌تر دور از چشم نامحرمان بازرسی شویم😂 لابد می‌خواستند حرمت نگه دارند یا مردم را معطل نکنند هر چند شاید بعضی وقتی این صف جدا را می‌دیدند نوعی از انواع ویژه‌خواری برای روحانیت به ذهن مبارکشان می‌رسید😃 البته در این فرصت کوتاه من چیزی نشنیدم و نکته این جاست که بازرس‌ها مثل همیشه جدی و مهربان بودند؛ اصلا آدم با این جوان‌های بسیجی آدم‌تر می‌شود 🔻تا رسیدن این کشتی عظیم به ساحل آرامش، دو سه ساعتی مانده بود؛ این آخرترهای مجلس که با زحمت جایی دست و پا کرده بودیم آن هم کلّه سحر، یک عده‌ای خسته خسته خواب بودند خستگی‌ای از جنس خستگی پیاده‌روی اربعینی مرز مهران، شلمچه و... و یا از جنس خاطرات رزمنده‌های جبهه. اصلا آدم با خواب این آدم‌ها بیدارتر می‌شود 🔻از همه دلنشین‌تر وقتی بود که قاری خوش صوت مراسم، تلاوت قرآن را شروع کرد؛ حداقل برای من دور از انتظار بود که تقریباً همه جماعتی که هر کدام به کار خود مشغول بود، یک دست بشود، اما یک دست شد، ادب کرد و از همه مهمتر اکثریت صدای الله الله گفتن و تشویق‌شان بلند شد و اینجور است که آدم با این آدم‌های مؤدب به کلام وحی آدم‌تر می‌شود 🔻تا این که ... برای لحظه دیدار بعضی از سر و گردن ها به بالا و پایین و بعضی به چپ و راست می چرخید ... تا این که آقا وارد شد ... دست را که بالا بُرد دیگر هیچ دل و دستی، دست خودش نبود ... دستِ نگاهی به قامتش و دستِ زبانی به ذکرِ "ماشاء الله لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا بالله العلیِّ العظیم" بود گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم ✍ روح‌الله متوسل 📌قنوت خمار 👈 سَری بزنید @ghonootekhomar