#متن_خاطره
🌷بچه که بودیم گاهی روزهای تعطیل به خانه پدربزرگمان میرفتیم و وقتی از بیکاری حوصله مان سر میرفت، یک توپ پلاستیکی می خریدیم و فوتبال بازی می کردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش میزد! صدایش می کردیم و جوابی نمی شنیدیم.
💞
با کنجکاوی به دنبالش می گشتیم و می دیدیم که در حال وضو گرفتن است. بزرگ تر که شدیم، دیگر می دانستیم که حتی در گرماگرم بازی ، عباس نمازش را به موقع میخواند. این باعث شده بود که ما هم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم.
📚 شهید عباس دانشگر
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘