قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40)
قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41):
كسى (به نام آصِفبن بَرخیا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (سلیمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مىآورم. (سلیمان پذیرفت و او تخت را آورد.) همین كه (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ دید، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: این (توانایى وزیر من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مىداند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با این نعمتها) بیازماید كه آیا شكرگزارم یا كفران مىكنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خویش شكر ورزیده و هر كس كفران نماید (به ضرر خویش گام نهاده، زیرا) پروردگار من (از شكر مردم) بىنیاز و كریم است. (بىنیازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر یا كفران كسى نیست).
(سلیمان) گفت: تخت (ملكه) را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا پىمىبرد یا از كسانى است كه پى نمىبرند؟
كسى كه مقدارى از علم كتاب را مىدانست، «آصفبن بَرخیا» وزیر حضرت سلیمان و خواهر زادهى او بود، چنانكه از امام هادىعلیه السلام نیز نقل شده است.(52) و امام باقر علیه السلام فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است كه آصفبنبرخیا تنها با دانستن یك حرف چنین قدرتنمایى كرد.(53)
در این كه منظور از علم كتاب چیست؟ گفتهاند: مراد از آن، یا آگاهى از كتب آسمانى یا لوح محفوظ و یا اسم اعظم است.
سؤال: «آصفبن بَرخیا» چگونه تخت را بدون اجازهى صاحبش حركت داد و در آن تصرّف كرد؟
پاسخ: این كار به خاطر ولایت انبیا بر اموال مردم و اهمیّت ارشاد بلقیس و مردم او بوده است.
كفر چند نوع است: یكى انكار خدا و یكى كفران نعمتها.
شكر خداوند، اقسامى دارد: شكر با زبان، با قلب و با عمل.
فضایل امیر مؤمنان و اهلبیتعلیهم السلام
* در آیهى مورد بحث مىفرماید: كسى كه بخشى از علم كتاب را داشت، گفت: اى سلیمان! قبل از به هم زدن پلك چشم، من تخت ملكهى سبأ را از كشورش در این جا حاضر مىكنم. امّا در آیهى آخر سورهى رعد، خداوند به پیامبرش مىفرماید: كفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو كافى است كه خداوند و كسىكه تمام علم كتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد. در روایات مىخوانیم: مراد از كسىكه تمام علم كتاب را دارد، علىبن ابىطالبعلیهما السلام است. اگر كسى كه بخشى از علم كتاب را مىداند تخت بلقیس را در یك آن حاضر مىكند، پس كسى كه تمام علم كتاب را مىداند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟
* امام صادقعلیه السلام مىفرماید: آگاهى كسىكه بخشى از علم را داشت، نسبت به علم علىعلیه السلام، مثل مقدار آبى است كه بر بال یك مگس باشد نسبت به دریا.(54)
* در روایات مىخوانیم: امام صادقعلیه السلام به سینهى مباركش اشاره كرد و فرمود: «و عندنا واللّه علم الكتاب كله» به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما موجود است.(55)
* در روایات بسیارى مىخوانیم كه امامان معصومعلیهم السلام خارج از قید زمان و مكان در مناطقى حاضر مىشدند، مثلاً:
امام جوادعلیه السلام، در لحظهى شهادت پدرش از مدینه به طوس رفت.
امام كاظمعلیه السلام، از زندان بغداد بیرون آمد و در مدینه حاضر شد.
امام سجادعلیه السلام، در زمان اسارت، به كربلا رفت و بدن پدرش امام حسینعلیه السلام، را دفن نمود.
امام حسینعلیه السلام، قبل از شهادت، قبضهى خاكى از كربلا برداشت و در مدینه به امالسّلمه داد.(56) بنابراین طىّالارض و حركت برقآسا براى امامان سابقه دارد.
-----
52) تفسیر نورالثقلین.
53) كافى، ج1، ص230.
54) تفسیر نورالثقلین.
55) تفسیر نورالثقلین.
56) تفسیر اطیبالبیان.
- در كابینهى سلیمان، دانشمندترین چهرهها وجود داشتند. «عندهعلممنالكتاب»
- انسان مىتواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاكم شود. «أنا آتیك»
- قدرت انسان مىتواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم...»
- در مواردى باید قدرت خود را اظهار كرد. «أنَا آتیك»
- علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مىتوان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان، استعدادها، توانایىها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است). «أنَا آتیك»
توانا بود هر كه دانا بود
ز دانش دل پیر بُرنا بود
- در واگذارى مأموریّتها، مسارعه (سرعت عمل) یك امتیاز است. همانگونه كه در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیك به قبل أن یرتدّ الیك طرفك»
- مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات كنند. «فلمّا رآه