:🌿:🌴:🌿::::::::::::::::::::::🌿:🌴:🌿:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
دوستان سوره صافات آیه ۱۰۳ به همراه ترجمه، تفسیر و صوت لطفا پس از خواندن نشر دهید. التماس دعا
::.:::.:::.:::.:::.:::.:::.:::.:::.::
آیه۱۰۳) فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ
:::🌴:::.:::.:🌴:.:::.:::🌴:::
آیه۱۰۳) چون آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند ابراهیم، پیشانی او را به زمین نهاد [تا ذبحش كند]
::.:::.:::.:::.:::.:::.:::.:::.:::.::
تفسیر آیه۱۰۳)در این میان، چه ها گذشت؟ قرآن از شرح آن خوددارى کرده، و تنها روى نقاط حساس این ماجراى عجیب، انگشت مى گذارد.
بعضى نوشته اند: فرزند فداکار، براى این که: پدر را در انجام این مأموریت کمک کند، و هم از رنج و اندوه مادر بکاهد، هنگامى که او را به قربانگاه در میان کوه هاى خشک و سوزان سرزمین منى آورد، به پدر گفت: پدرم! ریسمان را محکم ببند، تا هنگام اجراى فرمان الهى، دست و پا نزنم، مى ترسم از پاداشم کاسته شود!
پدر جان! کارد را تیز کن و با سرعت بر گلویم بگذران، تا تحملش بر من (و بر تو) آسان تر باشد!
پدرم! قبلاً پیراهنم را از تن بیرون کن که به خون آلوده نشودچرا که بیم دارم چون مادرم آن را ببیند عنان صبر از کفش بیرون رود.
آن گاه افزود: سلامم را به مادرم برسان، و اگر مانعى ندیدى پیراهنم را برایش ببر، که باعث تسلى خاطر و تسکین دردهاى او است، چرا که بوى فرزندش را از آن خواهد یافت، و هر گاه دلتنگ شود، آن را در آغوش مى فشارد و سوز درونش را تخفیف خواهد داد.
لحظه هاى حساسى فرا رسید، فرمان الهى باید اجراء مى شد، ابراهیم(علیه السلام) که مقام تسلیم فرزند را دید او را در آغوش کشید، گونه هایش را بوسه داد، و هر دو در این لحظه، به گریه افتادند، گریه اى که بیانگر عواطف و مقدمه شوق لقاىِ خدا بود.
قرآن، همین اندازه، در عبارتى کوتاه و پر معنى، مى گوید: هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین فرزند را بر خاک نهاد... (فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ).(۱)
باز قرآن اینجا را به اختصار برگزار کرده و به شنونده اجازه مى دهد، با امواج عواطفش، قصه را همچنان دنبال کند.
بعضى گفته اند: منظور از جمله تَلَّهُ لِلْجَبِینِ این بود، که پیشانى پسر را به پیشنهاد خودش بر خاک نهاد، مبادا چشمش در صورت فرزند، بیفتد، عواطف پدرى به هیجان در آید و مانع اجراى فرمان خدا شود!
به هر حال، ابراهیم(علیه السلام) صورت فرزند را بر خاک نهاد و کارد را به حرکت در آورد و با سرعت و قدرت بر گلوى فرزند کشید، در حالى که روحش در هیجان فرو رفته بود، و تنها عشق خدا بود که او را در مسیرش بى تردید پیش مى برد.
اما کارد برنده، بر گلوى لطیف فرزند، کمترین اثرى نگذارد!...
ابراهیم(علیه السلام) در حیرت فرو رفت، بار دیگر کارد را به حرکت در آورد، ولى باز کارگر نیفتاد، آرى ابراهیم خلیل (علیه السلام) مى گوید: بِبُر! اما خداوند جلیل فرمان مى دهد: نَبُر! و کارد تنها گوش بر فرمان او دارد.
تفسیر نمونه)
📚
@ghorun 🌿