▫️🌱▫️..........................▫️🌱▫️ بسم اللّه الرحمن الرحیم دوستان سوره احزاب آیه ۴ به همراه ترجمه، تفسیر و صوت لطفا پس از خواندن نشر دهید. التماس دعا 〰〰〰〰〰〰〰〰 ۴) ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَکُمُ اللاّئِی تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِکُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِیاءَکُمْ أَبْناءَکُمْ ذلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْواهِکُمْ وَ اللّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ ▪️➖▪➖▪️➖▪️➖▪️ ۴) خداوند براى هیچ کس دو دل در درونش نیافریده; و هرگز همسرانتان را که مورد ظهار قرار مى دهید مادران شما قرار نداده; و (نیز) فرزندخوانده هاى شما را فرزند حقیقى شما قرار نداده است; این سخن شماست که به دهان خود مى گوئید (سخنى باطل و بى پایه); اما خداوند حق را مى گوید، و او به راه راست هدایت مى کند. ▪️➖▪➖▪️➖▪️➖▪ در تعقیب آیات گذشته که، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى داد: تنها از وحى الهى تبعیت کند، نه از کافران و منافقان، در آیات مورد بحث، نتیجه تبعیت از آنها را منعکس مى کند که، پیروى از آنان انسان را به یک مشت خرافات، اباطیل و انحرافات دعوت مى نماید که: سه مورد آن در نخستین آیه مورد بحث، بیان شده است: نخست مى فرماید: خداوند براى هیچ کس دو قلب در درون وجودش قرار نداده است ! (ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ). جمعى از مفسران، در شأن نزول این قسمت از آیه، نوشته اند: در زمان جاهلیت مردى بود به نام جمیل بن معمر داراى حافظه بسیار قوى، او ادعا مى کرد: در درون وجود من دو قلب ! است که با هر کدام از آنها بهتر از محمّد(صلى الله علیه وآله) مى فهمد! لذا مشرکان قریش او را ذو القلبین ! (صاحب دو قلب) مى نامیدند. در روز جنگ بدر که مشرکان فرار کردند، جمیل بن معمر نیز در میان آنها بود، ابوسفیان او را در حالى دید که، یک لنگه کفشش در پایش بود و لنگه دیگر را به دست گرفته بود و فرار مى کرد. ابوسفیان به او گفت: چه خبر؟!. گفت: لشکر فرار کرد. گفت: پس چرا لنگه کفشى را در دست دارى و دیگرى را در پا؟! جمیل بن معمر گفت: به راستى متوجه نبودم، گمان مى کردم هر دو لنگه در پاى من است (معلوم شد با آن همه ادعا چنان دست و پاى خود را گم کرده که به اندازه یک قلب هم چیزى نمى فهمد، البته منظور از قلب، در این موارد عقل است). به هر حال، پیروى از کفار و منافقان و ترک تبعیت از وحى الهى، انسان را به این گونه مطالب خرافى دعوت مى کند. ولى گذشته از اینها، این جمله معنى عمیق ترى نیز دارد و آن این که انسان یک قلب بیشتر ندارد، و در این قلب جز عشق یک معبود نمى گنجد، آنها که دعوت به شرک و معبودهاى متعدد مى کنند، باید قلبهاى متعددى داشته باشند تا هر یک را کانون عشق معبودى سازند! اصولاً، شخصیت یک انسان سالم، شخصیت واحد، و خط فکرى او خط واحدى است، در تنهائى و اجتماع، در ظاهر و باطن، در درون و برون، در فکر و عمل، همه، باید یکى باشد، هرگونه نفاق و دوگانگى در وجود انسان امرى است تحمیلى و بر خلاف اقتضاى طبیعت او. انسان، به حکم این که یک قلب بیشتر ندارد باید داراى یک کانون عاطفى و تسلیم در برابر یک قانون باشد. مهر یک معشوق در دل بگیرد. یک مسیر معین را در زندگى تعقیب کند. با یک گروه و یک جمعیت هماهنگ گردد، و گر نه تشتّت و تعدّد، و راههاى مختلف، و اهداف پراکنده، او را به بیهودگى، و انحراف از مسیر توحیدى فطرى مى کشاند. لذا در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر این آیه مى خوانیم: دوستى ما و دوستى دشمن ما در یک قلب نمى گنجد; چرا که خدا براى یک انسان دو قلب قرار نداده است که با یکى دوست بدارد و با دیگرى دشمن، دوستان ما در دوستى ما خالصند، همان گونه که طلا در کوره خالص مى شود و هیچ تیرگى در آن وجود ندارد، هر کس مى خواهد این حقیقت را بداند، قلب خود را آزمایش کند، اگر چیزى از محبت دشمنان ما در قلبش با محبت ما آمیخته است، از ما نیست و ما هم از او نیستیم . بنابراین، قلب واحد کانون اعتقاد واحدى است و آن هم برنامه عملى واحدى را اجراء مى کند، چرا که انسان نمى تواند حقیقتاً معتقد به چیزى باشد اما در عمل از آن جدا شود، و این که: بعضى در عصر ما براى خود شخصیتهاى متعددى قائل هستند و مى گویند: فلان عمل را از جنبه سیاسى انجام دادم و فلان کار را از جنبه دینى و کار دیگر را از نظر جنبه اجتماعى و به این ترتیب، اعمال متضاد خود را توجیه مى کنند، منافقان زشت سیرتى هستند که، مى خواهند قانون آفرینش را با این سخن زیرا پا بگذارند. ادامه تفسیر👇 ▪️@ghorun