🌟✨✨✨✨✨✨ ✨ ادامه تفسیر: البته جمله بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتان به طورى که خواهد آمد همان معنى اول را تأیید مى کند، ولى معنى دوم نیز مى تواند با معنى اول در یک مسیر قرار گیرد; زیرا هنگامى که زندگى یهود به هم خورد و ستاره اقبالشان غروب کرد، معتقد بودند این یک سرنوشت است و سرنوشت را نمى توان تغییر داد; چرا که از آغاز، همه این سرنوشت ها تعیین شده و عملاً دست خدا بسته است!! و خداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نکوهش، مذمت و نفرین از این عقیده ناروا مى فرماید: دست آنها در زنجیر باد، و به خاطر این سخن ناروا از رحمت خدا دور گردند (غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا). آنگاه براى ابطال این عقیده نادرست مى فرماید: هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و به هر کس بخواهد مى بخشد (بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ). نه اجبارى در کار او هست و نه محکومِ جبر عوامل طبیعى و جبر تاریخ مى باشد، بلکه اراده او بالاتر از هر چیز و نافذ در همه چیز است. قابل توجه این که: یهود، ید را به عنوان مفرد آورده بودند، اما خداوند در پاسخ آنها ید را به صورت تثنیه مى آورد و مى گوید: دو دست خدا گشاده است و این علاوه بر تأکید مطلب، کنایه لطیفى از نهایت جود و بخشش خدا است، زیرا کسانى که زیاد سخاوتمند باشند، با هر دو دست مى بخشند. به علاوه، ذکر دو دست، کنایه از قدرت کامل و شاید اشاره اى به نعمت هاى مادى و معنوى ، یا دنیوى و اخروى نیز بوده باشد. بعد از آن مى گوید: حتى این آیات که پرده از روى گفتار و عقائد آنان بر مى دارد، به جاى این که اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط باز گردند، بسیارى از آنها را روى دنده لجاجت مى افکند و طغیان و کفر آنها بیشتر مى شود (وَ لَیَزیدَنَّ کَثیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً). اما در مقابل این گفته ها، اعتقادات ناروا و لجاجت و یک دندگى در طریق طغیان و کفر، خداوند مجازات سنگینى در این جهان براى آنها قائل شده مى فرماید: ما عداوت و دشمنى در میان آنها را تا دامنه قیامت افکندیم (وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ). در این که منظور از این عداوت و بغضاء چیست؟ در میان مفسران گفتگو است. ولى اگر ما از وضع استثنائى و ناپایدار کنونى یهود صرف نظر کنیم و تاریخچه زندگى پراکنده و توأم با در به درى آنها را در نظر بگیریم، خواهیم دید که یک عامل مهم براى این وضع خاص تاریخى، عدم وجود اتحاد و صمیمیت در میان آنها در سطح جهانى بوده است. زیرا اگر اتحاد و صمیمیتى در میان آنها وجود مى داشت در طول تاریخ این همه شاهد پراکندگى و بدبختى و در به درى نبودند. در ذیل آیه ۱۴ همین سوره توضیح بیشترى درباره مسأله عداوت و دشمنى مداوم در میان اهل کتاب ذکر کردیم. سپس به کوشش ها و تلاش هاى یهود براى برافروختن آتش جنگ ها و لطف خدا در مورد رهائى مسلمانان از این آتش هاى نابود کننده اشاره کرده، مى فرماید: هر زمان آتشى براى جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد (کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ). و این در حقیقت یکى از نکات اعجاز آمیز زندگى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است; چرا که یهودیان از تمام مردم حجاز نیرومندتر، به مسائل جنگى آشناتر، و داراى محکم ترین قلعه ها و سنگرها بودند. علاوه بر این، قدرت مالى فراوانى داشتند که در پیکارها به آنها کمک مى کرد، تا آنجا که قریش براى جلب کمک آنها تلاش مى کردند و اوس و خزرج هر کدام سعى داشتند پیمان دوستى و همکارى نظامى با آنها ببندند. ولى با این همه، چنان طومار قدرت آنها در هم پیچیده شد که به هیچ وجه قابل پیش بینى نبود. یهود بنى نضیر ، بنى قریظه و بنى قینقاع تحت شرائط خاصى مجبور به جلاى وطن شدند، و ساکنان قلعه هاى خیبر و سرزمین فدک تسلیم گردیدند، و حتى یهودیانى که در پاره اى از بیابان هاى حجاز سکونت داشتند، آنها نیز در برابر عظمت اسلام زانو زدند، یعنى نه تنها نتوانستند مشرکان را یارى دهند، که خودشان نیز از صحنه مبارزه کنار رفتند. سرانجام قرآن اضافه مى کند: آنها براى پاشیدن بذر فساد در روى زمین تلاش و کوشش پى گیر و مداومى دارند (وَ یَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَساداً). در حالى که خداوند مفسدان را دوست نمى دارد (وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ). بنابراین، قرآن هیچ گاه به آنها از نظر نژادى ایراد ندارد، بلکه مقیاس انتقادات قرآن و الگوى سرزنش هاى آن اعمالى است که از هر کس و هر جمعیتى صادر مى شود و در آیات بعد خواهیم دید که با این همه، قرآن راه بازگشت را به روى آنها باز گذاشته است. تفسیر نمونه) ▪️ @ghorun 🍃