نوشته بود ؛
من با تو زندهم . من با غمِ تو زندهم ابیعبدالله .
تو برای من ؛ مصداقِ گلستان شدنِ آتش بر ابراهیمی . نبریدنِ چاقویِ تیز ، به روی گلویِ اسماعیلی . بینا شدنِ یعقوب به لطفِ بوی پیراهن یوسفی . نرم شدن آهن در دستانِ داوودی . دمیدن روح در جسم مرده و وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّه برای مسیحی . شقالقمر در میانهیِ آسمان به اذنِ محمدی .
تو برایِ من ؛ وطنی حسین ، وطن .