مارلا که تا آن موقع سعی می‌کرد ناراحتی و نگرانی‌اش را پنهان کند، دستان سرد و لرزانش را از میان دستان ادواردو بیرون کشید و با آشفتگی پرسید:« آیا او گذشته‌ی درخشان خود و خانواده‌اش را فراموش کرده که آنها را به دین صحرانشینان می‌خواند؟ 📖