.
❇️ ای قلم شرم تو باد گر ..... ❇️
✍ پورخردمند
✅ خواستم بنویسم از خشم مقدسی که نسبت به قوم ستمگر و دولت کودک کش در دل داشتم ...
از مظلومیت و آوارگی ملتی بنویسم که قریب هشتاد سال است که هر روز عزیزانشان را تشییع می کنند .
از مادری بنویسم که چند صباحی دیگر کودکش را به دنیا می آورد و کودک دیگرش را بسوی خانه ابدی می برد ...
از نوجوانی بنویسم که در آخرین لحظات زندگی برادر کوچکترش ؛ به او شهادتین را یاد می دهد ...
از پدری بنویسم که خطاب به فرزند بدون سر خود می گوید اگر چه سرت قطع شد اما راهت قطع نخواهد شد و مبارزه جریان خواهد داشت ...
از سازمانهای بین المللی و نهادهای حقوق بشری بنویسم که مسئولیت قانونی خویش را در محکومیت ظاهری جنایات رژیم سفاک صهیونیستی خلاصه کرده اند ...
از سلبریتی هایی بنویسم که با شعار زن ؛ زندگی ؛ ارادگی گوش فلک را کر کرده بودند اینک خود کر شده اند و روزه سکوت گرفته اند ...
میخواستم بنویسم از کودکی که بدنش اربا اربا شده بود و دستش قطع ؛ اما تکه نان همچنان در دستش بود ...
میخواستم بنویسم از ....
اما در جهان بی نظمی ؛ قلم از نثر به نظم چرخید و طبع شعر من گل کرد ؛ همچنانکه که نظم و قاعده و قانون در جهان حاکم نیست که اگر بود شاهد کشتار بیرحمانه غیر نظامیان و شهروندان بی دفاع غزه نبودیم لذا در شعر من هم از وزن و قافیه خبری نیست . لطفا خرده نگیرید که دل میل باریدن دارد و قلم ذوق چرخیدن .
الغرض قصه صبرا و شتیلا ؛ تازه شد و بلکه تازه تر و اندوه غزه کشت ما را ؛ بشکست داغ گلهای پر پر پشت ما را ....
ای قلم شرم تو باد گر ننویسی چه گذشت
دیشبی را که جهان از نفس افتاد و شکست
بر سر ملت مظلوم فلسطین از زمین و آسمان
بارش موشک و بمب است که سکوتش بشکست
کودکی نان به دست ؛ با خون خود سیراب شد
دستش افتاد ولی حرمت نان را نشکست
تکه نان در کف دستش یک طرف افتاده بود
طفل معصوم نان نخورد و اینچنین بالش شکست
قوم کین بسته کمر ؛ بر قتل ابنا بشر
زخم کودک آه مادر ؛ جمله دلها را شکست
« و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون »
https://eitaa.com/ghotbnama1