یکشنبه، ۱۶ دی
صبح اول وقت از حاجیمیرزایی [رئیس دفتر] پرسیدم که چرا گزارش جلسه دیشب دیدار با [حزب] اتحاد را کار نکردید؟ گفت که از وقتی مهدی طباطبایی [معاون اطلاعرسانی دفتر] مریض شده، کارها کند شده است. گفتم شما که کار نکردید، فکر کردم مثل دیدار با بعضیها قرار شده اطلاعرسانی نکنیم.
به سمت دانشگاه فراجا رفتیم، مراسم دانشآموختگی بود. [سردار] مومنی [وزیر کشور و جانشین فرماندهی کل قوا در امور انتظامی] خودش را [به خاطر سوابقش] پلیس میدانست. تأکید کردم که دیگر پلیس نیست و به همین خاطر لباس سیویل [غیرنظامی] پوشید. با هم از رژه سان دیدیم. بعد هم در جلسه با فرماندهان فراجا تأکید کردم که نگاه بگیر و ببند [گشت] ارشادی و پلیسی راه چاره نیست، باید عدالت فراهم کنیم و وضع مردم را بهبود دهیم تا جرم کم شود. موقع بیرون آمدن و بدرقه از [سردار] رادان [فرمانده فراجا] پرسیدم که این قضیه گروگانگیری در شمال درست بود؟ مِن مِن کرد، گفتم بیچارهها نمیدانستند که اگر بدون روسری میبودند، زودتر پیدایشان میکردید.
جلسه [هیأت] دولت داشتیم. خانم [شینا] انصاری [رئیس سازمان محیطزیست] در مورد فرونشست صحبت کرد. واقعا شرایط ترسناکی را توصیف کرد. وضعیت میراث فرهنگی را نشانه آورد که چقدر وضع وخیم است. اینجا هم به نوعی ناترازی بود. کلا در این سالها در تنها چیزی که تراز رفتار کردهایم، دعوا بوده است که کی رئیس بشود و کی زور بگوید، دریغ از یک حوزه دیگر که ناترازی نداشته باشیم.
بعد از جلسه با دکتر عارف [معاون اول] جلسه بود. پرسیدم دکتر چه خبر؟ گفت جلسه تنظیم بازار داشتیم. خندیدم به وضعمان. بازار را هم ما باید تنظیم کنیم با این وضع ناترازیمان. ناراحت شد و فکر کرد او را مسخره کردهام.
آخر شب [غلامرضا] امیرخانی [رئیس کتابخانه ملی] پیام داد که مراسم بزرگداشت [رسول] جعفریان خوب بود و آقای ناطق و لاریجانی حضور داشتند و همه از اینکه از یک پژوهشگر در زمان حیاتش تقدیر شده است، خوشحال بودند. به خودم گفتم این هم کار ما دولتیها نبوده است وگرنه معلوم نبود چه وقتی از یک استاد یاد کنیم یا اصلا فراموش کنیم چه آدمهایی زحمت کشیدهاند.