تا نفس بود لگد مال شده روح وتنم پل مخروبه ی این دهکده امروز منم تا گذشتند_گذشتند,چه بد حافظه اند سالها شاهد شادی وغم انجمنم با سلام وصلوات همه ی مردم ده کدخدا گفت بسازند بنای بدنم شادی و هلهله در خاطره ام هست که من رابط دهکده با مردم دیگر سننم گرد پیری به تنم ریخته ایام ولی هیچ کس همدم من نیست و غرق چمنم خبری نیست از آن مردم وآن شور وسرور یک دل آزار پر از کهنگی ی پیرهنم کدخدا مرده ولی ناظر کیفی گله داشت خشتی ی زشت ترک خورده ی عهد کهنم شکوه ای نیست ولی زنده بگوری ستم است بعد من کاش کسی قاب بگیرد سخنم پل سیمانی ده هرچه قشنگ است ولی... بگذارید فقط بسته بماند دهنم کدخدا نیمه شبی گریه کنان آمدوگفت پای این زور به جان تو شبی میشکنم بودنت باعث ناراحتی ی طایفه ایست پول آورده کسی قید تو را من بزنم @gida13