پرستاریِ رهبر انقلاب از یک کمونیست در زندان/ روزی که «آقا» اشتباهی شکنجه شد 🔹هم‌بند رهبر انقلاب در کمیته مشترک ساواک: یک روز نگهبان آمد و داد زد علی! و من گفتم ۲۰. پرسید: فامیلی‌ات چیست؟ حضرت آقا فرمودند: حسینی، گفت: پیراهنت را بینداز روی سرت و بیا. ایشان را بردند. یک ساعت بعد دیدیم ایشان را در حالی که حسابی کتک خورده بود آوردند. خلاصه حضرت آقا را به جای ما می‌برند و حسابی می‌زنند. 🔹یکی از هم‌سلولی‌های ما ساسان حالت بهت‌زده پیدا کرده بود. یعنی در اثر فشار محیط کنترلش را از دست داده بود و صاف می‌نشست و فقط نگاه می‌کرد. نه می‌توانست حرف بزند، نه می‌توانست غذا بخورد. حتی ادرارش را نمی‌توانست نگه دارد. 🔹با اینکه کمونیست و از نظر عقیدتی کاملاً در مقابل ما بود، ولی حضرت آقا به جزئیات زندگی او می‌رسید، غذا به دهانش می‌گذاشت، تیمارداری‌اش می‌کرد، لباسش را می‌شست. کارهایی که ما انجام نمی‌دادیم ایشان با کمال لطف و محبت و مهربانی برای کسی که حتی خدا ناباور هم بود انجام می‌داد. @Gilan_Press