#خاطرهای از شهید به روایت
#پدرشهید :
موتورشان را دزدیدند...از کلانتری زنگ زدند که موتورشان پیدا شده. سارق موتورکتک خورده تو کلانتری نشسته بود. وقتی چشم شهید نریمان مددی بهش می افته، سوال می پرسه، این آقا برای موتور بنده به این روز افتاده؟ سریع کاراشو انجام می دهدواز اونجا اورا بیرون میبرد..بعد دستش را می گیرد و موتور را به او میبخشد...سارق موتور بدجور شرمنده میشود...شهید نریمان مددی با مهربانی ورأفتش خیلی هاراهیاتی کرد. خیلی ها رو عاشق امام رضا علیه السلام کرد...
#نویدشاهدگیلان
🆔
@gilannavideshahed