3.21M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
(🖤✨) . .- شمر روی سینه نشست. نعره زد، خنجر کشید. دخترک از وسط جمیعت دست مادر را رها کرد و خودش را به شمر رساند. با مشت به سر و صورت شمر زد و با گریه گفت: «بابای بد! تو دیگه بابای من نیستی! من دوستت ندارم.» شمر کلاه و خنجر را زمین انداخت و های‌های گریه کرد. تعزیه بهم ریخت. دختر خوشحال شد. امسال امام حسین شهید نشد:( · · · • • • • ◜♡◞ • • • • · · · ↷🖤⌜ @Girls_city