منم که باب نیازم، تویی که باب مرادی چه خوش مقام عطایی! چه خوش امام جوادی! منم نداری مطلق، تویی کرامت بی‌حد که آنچه خواسته بودم تو جز به لطف ندادی چکامه‌ها همه حیران، میان اول و پایان پدر که شمس شموس و پسر که حضرت هادی(ع) تو روشنای زمینی، تو آفتاب‌ترینی که در شباشب عالم بنای نور نهادی بمیرم و نسرایم، شکست قامت نخلت بمیرم و ننویسم که سر به خاک نهادی غریب پیکر پاکت سه روز روی زمین بود نبود نوحه‌سرایی، ندا نداد منادی دواتْ خون جگر شد برای مقتل شعرت چه سازم و چه سُرایم، نمانده عرض زیادی https://eitaa.com/faeze_zarafshan