پیامبرصلی الله علیه و آله همسايه اي يهودي داشت كه وي را بسيار اذيت مي­کرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روي سر آن حضرت مي ريخت. اين كار در ظاهر به عنوان ريختن زباله و خاكستر در كوچه، و در حقيقت به منظور ابراز خشم و كينۀ يهودي نسبت به پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله انجام مي شد، و پيامبر كريمانه از كنار آن مي گذشت. تا اينكه يك روز خبري از مرد يهودي نشد، پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله از غيبت آن مرد سوال كرد. گفتند خوشبختانه بيمار گشته، و بر اثر بيماري مزاحمت­هايش قطع شده است. فرمود: بايد به عيادتش برويم! به سمت خانه اش حركت كرد. درب خانۀ يهودي را كوبيد. همسرش به پشت درآمد و سوال كرد: كيست؟ حضرت فرمود: پيامبر مسلمانان به ديدار و عيادت همسايه بيمار خود آمده است!زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد يهودي كه بسيار تعجب كرده بود، و در مقابل عملي غير قابل پيش بيني قرار گرفته بود، گفت: در را باز كن تا داخل شوند. پيامبرصلی الله علیه و آله وارد شد، و كنار بستر بيمار نشست. و از حال بيمار پرسيد، و به گونه اي برخورد كرد كه گويا هيچ اذيت و آزاري از اين مرد يهودي به آن حضرت نرسيده است. مرد يهودي كه از فرط خجالت صورت خويش را مي پوشانيد و در برخورد با اين اخلاق كريمانه پيامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسيداين نوع برخورد آيا اخلاق شخصي شماست، يا جزء دستورات ديني محسوب مي شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات ديني است، و ما به همه مسلمين سفارش مي كنيم كه چنين كنند. مرد يهودي با برخورد زيبا و پرجاذبۀ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله مسلمان شد.( تفسیر نمونه: ج 24، ص 371.)