| روایتی از حاج احمد متوسلیان از زبان شهید دستواره 🔸 تازه حقوق گرفته بودیم. با حاج احمد توی راه بودیم که یه زن با بچه توی بغلش کنار پیاده‌رو نشسته بود و گریه می‌کرد. 🔸 حاج‌احمد رفت جلو و گفت: «چه مشکلی پیش اومده؟» اون خانوم در جواب گفت «شـوهرم، گذاشته و رفته تفـنگ‌چی کومله شده و برای همین غذایی برای خوردن نداریم.»