🖤 محمد حسین یوسف الهی؛ شهیدی که حاج قاسم وصیت کرده بود کنار او دفن شود... 1⃣ خاطره‌ای کوتاه از شهید: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل، گیر کرده بود؛ هر چه هل می‌دادند، نمی‌توانستند آن را بیرون بیاورند. شاید حدود ۱۰ نفر از بچه‌ها با هم تلاش کردند اما موفق نشدند. حسین از راه رسید و گفت: این کار من است، زحمت نکشید! همه ایستادند و نگاه کردند؛ حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه، من فقط به ماشین گفتم برو بیرون! شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی‌داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه‌ها. هر مشکلی به نظر می‌رسید، حلش می‌کرد، چهره بسیار باصفا، نورانی و زیبایی داشت. 2⃣ کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد: ☀️ همیشه (غیر از ۴ روز حرام) روزه بود ☀️ نماز شب ☀️ ذکر دائم ☀️ اهتمام به امور فقرای محل ☀️ مهربان بود و دل نمی شکست 3⃣ چشم برزخیش سالهای سال باز شده بود؛ به هیچکس چیزی نمی‌گفت و خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت. روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی‌ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود! 4⃣ شهید حسین یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس بود.