از من کشیدی دست علت را نمی دانم ای آنکه تا آخر به پایت باز می مانم رویای هر روز و شبم بودی چه شد حالا؟ کابوس ها بی تو چه می خواهند از جانم؟ دست از سرم بردار؛ را از تو شنیدم من؟ کُپ کرده ام، حال بدی دارم، پریشانم وا کردیَم از سر، چه راحت با همین جمله مانند برگِ از درخت افتاده، می مانم در زیر پایِ طعنه هایِ مردم کوچه افتاده ام، له می شوم، با درد، خندانم او حق ندارد جای من باشد، ولی خب هست من در حصارِ عشقِ بی فرجام، زندانم شرم از نگاه عاشقم کن لااقل بی رحم! نگذار دستت را بگیرد پیش چشمانم @golchine_sher